۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

ناواستواردوم حبیب سلگی کهریزی

آرامگاه سرباز شجاع وطن شهید ناو استواردوم حبیب سلگی کهریزی، 23 ساله، که در آذر ماه، سال 1350 خورشیدی، در جریان بازپس گیری و آزاد سازی جزایر سه گانه، در جزیره ابوموسی به شهادت رسید.مکان: شهرری. شاه عبدالعظیم.
با تشکر از مهندس سپهری عزیز به خاطر ارسال عکس




برچسب‌ها:

۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه

از کلیسا تا کرملین


شبح تهدید کننده بورژوازی روشنفکر و دخالت نظامی بیگانه

... این ملت چند ده میلیونی که حکام خودکامه‌اش با هزینه او ، میخواستند تجربیات عظیم برنامه پنجساله را برای خود فراهم آورند، در این هنگام ، بیرحمانه دستخوش رنج و محرومیت و قحط بود و استالین نتوانست این را انکار کند، تلاش‌هائی که در اجرای برنامه پنج ساله بکار رفت با نا کامی مواجه شده است و به راحتی میشد او را مسئول این عدم موفقیت دانست ، زیرا تنها اراده او بود که این حرکت را آغاز کرده و آنرا با سرعتی این چنین جنون آمیز به اینجا رساند.
استالین خود پی به خطری که متوجه او میشد برد و لزوم هجوم به موقع را درک کرد ، چرا که میدانست اثر بزرگش یعنی "استقرار سوسیالیسم" بمخاطره افتاده است.
دیکتاتور ناچار از همان وسیله‌ای کمک گرفت که دو سال پیشتر نیز با موفقیت مورد استفاده‌اش قرار گرفته بود ، این بار نیز می‌توانست با همان وسیله اوضاع را از خطر نجات بخشد. او خواست به ملت محنت کشیده شوروی، با بهره برداری از نارضائی او ، به وی جسارت و اعتماد بخشد و او را از مقصودش برگردانده متوجه هدفی که خودش تعقیب می‌کرد سازد. او شبح تهدید کننده بورژوازی روشنفکر و دخالت نظامی بیگانه را به رخ مردم کشید و چنین به ملت فهماند که فرانسه و لهستان و انگلستان با هم علیه استقلال اتحاد شوروی هم پیمان شده‌اند. همین مسئله یک بار طی دادرسی بزرگ "شختی" که از ژوئن تا ژوئیه 1928 در مسکو ادامه یافت ، مورد استفاده او قرار گرفت. آن حادثه یک دادرسی ایدئولوژیک و اجتماعی کاملا مشخصی بود که در حقیقت یک تظاهر سیاسی با دقت حساب شده هم میتوانست به شمار آید.
در آن هنگام تصور میشد که در "شختی" واقع در منطقه "دونتز" یک سازمان ضد انقلاب کشف شده است. طبق تشخیص جلسه علنی کمیته مرکزی و کمیسیون مرکزی کنترل ، این سازمان بورژوازی "با روش‌های نو" مبارزه‎ای را علیه دولت پرولتاریا تدارک میدید و تشکیل دهندگانش مالکان قدیم معادن و "متخصصان" دارای امتیاز بودند – با داشتن ارتباط با دولتمندان قدیم روسیه و بیگانه و جاسوسان نظامی خارجی ، آنها مشغول دگرگون ساختن وسایل دفاعی اتحاد شوروی و فراهم آوردن موجبات دخالت بیگانه علیه روسیه بودند.
در 13 آوریل ، قبل از گشایش دادگاه ، استالین شخصا سخنرانی درباره توطئه دونتز ایراد کد و ضمن آن ، او متخصصان بورژوازی منفور را متهم ساخت که در کار تحریک ایجاد یک بحران صنعتی با کمک خارجی هستند – البته اتهامی که او هرگز نتوانست جز با حرف زدن و اشاره آنرا به اثبات برساند – از پنجاه و سه نفر مهندس و تکنیسین متهم در این ماجرا ، 4 نفر به اعدام فوری ، هفت نفر به اعدام با مهلت و سی و هشت نفر به زندان از یک تا ده سال ، محکوم شدند و تنها چهار نفر تبرئه گردیدند.
تمام این دادرسی هدفش تحریک کارگران علیه متخصصان بورژوا بود که آنها را بعنوان دشمنان آشتی ناپذیر پرولتاریا معرفی میکرد و ضمنا قصدش ایجاد یک روحیه دسته جمعی بود که میخواست از آن به نفع رژیم بهره کشی کند.
در نوامبر 1930 دادرسی بی سابقه‎ای ترتیب داده شد که با کمک آن استالین توانست از موقعیت متزلزلی نجات یابد. متهمان همچون بلاگردانانی که مسئول تمام ناکامی‎های برنامه پنجساله بودند، معرفی شدند ، تا تمام نارضائی‎شان را متوجه آنان سازند.
از شختی به بعد "توطئه"‎هائی از این قبیل کم نبوده است. به این طریق در ماه مه 1929 سه مهندس متخصص که وابسته به سازمان "وردیتلی" بودند تیر باران شدند. در سپتامبر 1930 چهل و هشت بورژوا ، استادان اقتصاد و حدود بیست و سه افسر ارتش تسار وابسته به جامعه نجبای روسیه ، همچنین تولید کنندگان و مسئولان خواربار ، به اتهام فعالیت‌های ضد شوروی و خرابکاری اعدام شدند.

از کتاب : از کلیسا تا کرملین "چگونه استالین به قدرت دست یافت؟" – نویسنده: کریستیان ویندکه - ترجمه : امیرهوشنگ کاوسی– انتشارات بنیاد گویا – چاپ اول تیر ماه 1363 –– تیراژ 4 نسخه

و
ژوزف استالين در ويکي‌پديا مطلبی در خصوص او بخوانید.
مطلبی که در چشم‌چراني بدون مانيفست آمده خواندنی و دیدنی است.

برچسب‌ها:

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

قلبم آنقدر بزرگ است که پذیرای خوبی های تمام زبانها فرهنگها و باورها و ترانه های جهان باشد.

احمد کایا "صدای ترانۀ معترض"


احمد کایا و دادگاه امنیت ملی ترکیه (D.G.M)
احمد کایا در طول زندگی بارها از سوی دادگاه امنیت ملی جلب و بازداشت می شود.این اتفاق به قدری با زندگی وی درآمیخته شده بود که در مصاحبه ای گفت: (آدرس دوم من اداره امنیت ملی ترکیه است) 30آوریل موعد دادگاه بود.جلسه دادگاه به طور مستقیم در سرتاسر ترکیه پخش شد و مردم دفاعیه طولانی اورا می شنوند.او این بار نمی‎خواند اما کلماتش به امواج اقیانوس می مانند که گاه آرامند و گاه اوج میگیرند و صخره ها را درهم می کوبند.همه شاهد صلابت سخنان او هستند.بخشهایی از دفاعیه او چنین است:
من برلبه چاقو ایستاده ام!کسی که برای مردمش می جنگد.این دفاعیه را به خاطر بسپارید...از سال 1985 یک موسیقیدان حرفه ای بوده ام.ازدواج کرده ام و دو دختر 17و12 ساله دارم.صدها ترانه تصنیف کرده ام و برای بسیاری از آهنگهای خوانندگان دیگر ترانه نوشته ام.هفده آلبوم منتشر کرده ام که میلیونها عدد از آنها تکثیر و به فروش رفته است.کنسرتهای زیادی در سرتاسر جهان(آلمان-فرانسه-بلژیک-کوبا و ....)اجرا کرده ام و بارها به عنوان خواننده سال از طرف دستگاههای مختلف انتخاب شده ام. چهل و دو ساله و ساکن ترکیه ام.به ترکی اندیشیده ام ، به ترکی ترانه نوشته ام ، به ترکی خوانده ام.من یک موسیقیدانم و یک شهروند جهان که خود را متعلق به هیچ قسمت جغرافیایی نمی داند و احساساتش نوع بشر را مخاطب قرار می دهد ، نه گروه و قبیله ای خاص را.قلبم آنقدر بزرگ است که پذیرای خوبی های تمام زبانها فرهنگها و باورها و ترانه های جهان باشد. به من اتهامی زده شده است که زندگی مرا دگرگون کرده است.اتهام خیانت . مرا یک آدم تفرقه انداز ، یک غلام حلقه به گوش و بی ادب و بی عقل و دیوانه ویک دلقک لوده خطاب کرده اند.این صفات را دسته جات سرشناسی به من نسبت داده اند.نگرش و کلام یک انسان که اساس تمام این اتهامات است در هیچ کشور متمدن و قانونمندی جنایت و اتهام به حساب نمی آید. من در آلبوم جدیدم ترانه ای کردی خوانده ام به این دلیل ساده که یک کردم.ویدئویی هم از آن تهیه کرده ام.اعتقاد دارم مردمانی در میان ما هستند که دل پخش کردن آن را از شبکه هایشان داشته باشند.اگر چنین نکنند باید در کرد بودن و انسان بودنشان شک کرد . آیا اشخاصی که با خائن و تفرقه پراکن و دشمن دانستن من ، احساسات منفی علاقه مندانم را تحریک می کنند و باعث جدایی طبقاتی و نژادی می شوند در اقلیت نیستند؟آن میلیون ها نفری که به حرفهای من گوش می دهند جزو مردم نیستند؟ من در آن سالن «محل اهدا جوایز»از شنیدن جمله خائن برو بیرون به خشم آمدم چون این جمله را ار دهان افرادی شنیدم که تا کلمه کرد را می شنوند ناسزا می گویند.از همین جا به آنها می گویم که کوتاه نخواهم آمد تا آنها واقعیت وجود کرد را بپذیرند.به اعتقاد من دقیقا همین افراد بودند که عبارت برادری را لگدمال کردند و باعث به وجود آمدن شکاف در فرهنگ مشترک کشور ما شدند.بزرگترین سلاح یک خواننده ترانه اوست و من اجازه نخواهم داد ترانه هایم رااین گونه تفسیر کنند و معانی دیگری به آنها ببخشند. تصور کنید که اعلام می کردم ترانه ای به زبان ایتالیایی ، عربی یا انگلیسی خواهم خواند ، آیا باز هم چنین جنجالی به راه می افتاد؟ من همیشه ترانه اجتماعی خوانده ام و با هر چیزی که در کشورم رخ داده و دلالت بر بدی داشته مخالفت آشکار کردم. هر وقت هم که رشد و توسعه ای دیدم نظرم را در مورد آن بیان کردم.ترانه هایم نیز همین ها را در خود داشته اند. این اتهام و کیفر خواست به اعتقاد من تلاش تعدادی از کانالهای تلویزیونی برای پیدا کردن چیزی در جملاتم بوده تا با آن سریال تلویزیونی بسازند.اگر من در تمام کنسرتهای چند هزار نفری ام چیزی گفته بودم که باعث ایجاد تفرقه در بین مردم میشد ، می توانستم قبول کنم که این اتهامات حقیقت دارند...ولی چنین نیست.وقتی ضبط ویدئویی اجرای آن شب به وسیله یک ذهن روشن و منصف بررسی وتحلیل شود می بینیم که توطئه ای علیه من شکل گرفته. فکرش را بکنید که خواننده ای در هر کجای جهان اعلام می کرد که از این به بعد بلوز یا جاز خواهد خواند آیا از این جمله برداشت میشد که او مردم را تحریک کرده است؟موسیقی یک زبان جهانی است و هیچ ترانه ای نمی تواند مردم جهان را جدا و دسته بندی کند.اگر آنانی که در آن شب به من حمله کردند یک لحظه به وجدانشان رجوع کنند و دست از تقسیم کردن انسانها به ما و آنها بردارند ، جامعه سالم تری خواهیم داشت. من به عنوان یک مرد 42 ساله با دو بچه که تنها از طریق موسیقی امرار معاش می کند در کارم حرفه ای هستم و مالیات هم پرداخت می کنم.درآمد سالیانه ام از طریق یک آلبوم وبرگذاری چند کنسرت تامین می شود و درآمد دیگری ندارم.من مسئولیت زیادی نسبت به آینده فرزندانم دارم و هیچ وقت اجازه نمی دهم که کسی به حرفه من توهین کند.تا به حال حتی یک پنی هم برای حمایت از هیچ سازمانی پرداخت نکرده ام«منظور پ.ک.ک است»و تمام اتهامات این گونه را رد می کنم. هنرمندان در همه جای دنیا یک زبا ن و یک سبک اجرای خاص دارند که از طریق آن احساسات خودشان را بیان می کنند.من این خاطر که اشتیاق مخاطبینم را در کنسرتها نشانه موفقیتم می دانستم با علامت پیروزی به آنان خوش آمد می گفتم.این علامت مشخصه من شده که لابد در تمام شوهای تلویزیونی ام هم آن را دیده اید. تازه این علامت یک خوش آمد تکراری و قالبی است که در سراسر جهان توسط سیاست مداران ، هنرمندان و قهرمانان ورزشی به کار می رود.این علامتv که در ابتدای کلمه victoria به معنای پیروزی است و نباید در آن پی معنای دیگری بگردند. در بخشی از ترانه «دچار درد سر شدم» گفته بودم:«یه کمیسر تو بارونیش/داره میاد سراغ من/با گوله های قانونیش»در کنسرتم «آن را این گونه خواندم:«ترکیه باز با جمهوریش/داره میاد سراغ من/با گوله های قانونیش» . فکر نمی کردم چنین تغییر کوچکی جرم به حساب بیاید چون همه کمیسرها واقعا از گلوله استفاده می کنند حتی پلیسهای جمهوری ترکیه!!! در بخش دیگری از این ترانه گفته بودم: «آدمکشی با ریش چرک مشغول گشت رو سینمه» و در اجرای زنده به جای آدمکش ، کلمه کمیسر را جایگزین کردم.چون واقعا هر دوی آنها «آدمکش» و «کمیسر» می توانند ریش چرک داشته باشند...تازه کل این سطر یک شوخی ونیش طنزآلودی بیش نیست.سالها پیش در ترانه ای از من عبارت «شاهزاده مسخره »آمده بود...وقتی می خواستم آن را در آلبومی اجرا کنم به اشکال برخوردم وتنها وقتی که آن را به «شاهزاده ژولیده» تغییر دادم ، مجوز اجرا دریافت کرد!!!به عقیده من نویسندگان قانون ترکیه هم باید پاسخ گوی نکات طنز آمیز موجود در نوشته هایشان باشند!مردم ما باید بفهمند که چقدر از جهان امروز به دور هستند تا دیگر نگران تجزیه کشور آن هم به وسیله یک ترانه کردی نباشند. چنین نگاهی به هنر باید از بین برود.به یک هنرمند باید فضای تنفس داد.هر سیستم قانونی که بر اساس وجدان بنا شده باشد نمی تواند یک موسیقی دان را که سالها مخالفت خود را با تجزیه کشور اعلام کرده است متهم کند. من آنچه که دیگران زمزمه می کنند را فریاد می زنم.ما در این کشور زندگی می کنیم و اگر حقایق را بفهمیم زندگی و کشور بهتر و پیشرفته تری خواهیم داشت. به نظر می رسد که من هم باید از این به بعد در تغییر دادن ترانه هایم محتاط تر باشم و در واقع دیگر اجازه چنین تغییرات کوچکی را هم نخواهم داشت.ولی آیا شما انتظار دارید من تحت این شرایط احساس آزادی کنم؟!
این دادگاه با تشکیل خود دلایل و منطق و قضاوت عادلانه را نادیده گرفته و تمام قوانین جهانی را نقض کرده است.««من هم ترک می کنم کشوری را که در آن مرا تفرقه انداز و خائن خطاب کرده اند آن هم بر اساس قضاوت در مورد آثاری که در کنسرتهای سالها پیشم اجرا کرده ام...»»

بعد از پایان دفاعیه دادگاه در سکوت فرو می رود و بعد از 5 دقیقه تنفس ممنوع الخروج بودن کایا لغو وادامه دادرسی به 16 ژوئن همان سال موکول میگردد .
مرگ مشکوک در غربت
احمد کایا چند روز بعد از دادگاه برای برپا کردن تور کنسرتهایش در اروپا به فرانسه سفر می کند و تا موعد جلسه بعدی دادگاه به ترکیه برنمی گردد.دادگاه امنیت ملی ترکیه او را به صورت غیابی به تحمل 10 سال زندان محکوم می کند غافل از اینکه این هنرمند بزرگ هرگز به سرزمینی که به آن عشق می ورزید باز نخواهد گشت.
در16 نوامبر 1999جسد احمد کایا را در اتاق هتلی در پاریس پیدا می کنند. علت مرگ او ایست قلبی اعلام می شود . اما عاشقان آزادی و صلح و خیل دموکراتهای مسکوت شده جهان علت مرگ او را می دانند. پیکرش را در گورستان معروف پرلاشز دفن می کنند.کیلومترها دورتر از مردمی که عمر خود را به آفرینشگری برای آنها گذرانده است .
آلبومهای احمد کایا
Ağlama Bebeğim (۱۹۸۵)(گریه نکن کوچولو)
Acılara Tutunmak (۱۹۸۵)(دلتنگی برای غمها)
ھafak Türküsü (۱۹۸۶)(ترانه شفق)
An Gelir (۱۹۸۶)(زمانی فرا می رسد که...)
Yorgun Demokrat (۱۹۸۷)(دموکرات خسته)
baskaldiriyorum (۱۹۸۸)(عصیان میکنم)
Resitaller-۱ (۱۹۸۹)
İyimser Bir Gül (۱۹۸۹)(گل نیک اندیش)
Resitaller-۲ (۱۹۹۰)
Sevgi Duvarı (۱۹۹۰)(دیوار عشق)
Baım Belada (۱۹۹۱)در میان بلا)
Dokunma Yanarsın (۱۹۹۲)(دست نزن،آتیش می گیری!)
Tedirgin (۱۹۹۳)(پریشان)
ھarkılarım Dağlara (۱۹۹۴)(ترانه هایم برای کوها)
Beni Bul (۱۹۹۵)(مرا در یاب)
Yakamoz (۱۹۹۶)(انعکاس نور ماه روی آب)
Dosta Dü؛mana Kar؛ı (۱۹۹۸)(مقابله دوست و دشمن)
Ho؛çakalın Gِzüm (۲۰۰۱)(خدانگهدار)
Biraz da Sen Ağla (۲۰۰۳)(کمی هم تو گریه کن)
Kalsın Benim Davam (۲۰۰۵)(درهارا می گشایم)
gozlerim bin yasinda (۲۰۰6)(چشمهایم هزار بار خیس شد)
آلبوم سال 1994 ترانه هایم برای کوهها با 1.5 میلیون کاست فروش رکورد خیره کننده ای به جا گذاشت.و پر فروشترین کاست قرن شناخته شد. آلبمهای 2001 تا 2006 بعد از مرگ کایا با کوشش شدید همسرش منتشر شدند.
و در اینجا از او بشنوید :
و به سایت او بروید : http://www.ahmetkaya.com/

برچسب‌ها: