۱۳۸۷ آبان ۲۴, جمعه

هشتاد و چاری - شعر نا تمام



با تو هستم من هزار و سيصد و هشتاد و چهاري *
يك و دو ، سه ، چهار ، تق تق تتق تق *
صداي ضربه‌هامو از پس ديوار داري ؟ *
من هستم ! *
يك هزار و سيصد و پنجاه شمارَم *
يك و دو ، سه ، چهار ، تق تق تتق تق *
منم من ! *
يك هزار و سيصد و پنجاه شمارَم *

تو اون سلول تنگ و تار نمناك ، نشوني از خودم ، باهات دارم *

منم اون تو كشيدم انفرادي *
منم اون تو بودم وقت زيادي *

با تو هستم من هزار و سيصد و هشتاد و چهاري *
كه بايد هم ،
تو
يك روز ،
تاتي تاتي
به اين سلول اين ور پا بذاري *
مقصر بوده‌ام حرفي درش نيست *
تو رو هم
اينجا ،
كشيدم ،
مقصر بوده‌ام ، حرفي درش نيست *

ولي اما تو اينجا بودن من هم ،
به پرس كه *
هزار و سيصد و چندتاي قبلي به نحوي مرتكب آيا نبودن ؟ *

بگم اما كه جرم من دوچندتاست *
چرا كه من تو رو ،
نه از غريزه ،
كه از روي تعمد سخت مي خوام *
هزار و سيصد و هشتاد و چهاري * هزار و سيصد و چند تاي قبلي *
بدون اغلب به فكر من نبودن *
تو اون ساعت كه مست و شاد و كيفور *
تو جاي مادرامون مي خزيدن *
به حكم طبع و قانون طبيعت *
به مثل كشت و كاري چون زراعت *
زمين ديم و كلي تخم ارزون *
همين جور فله و ديمي و كشكي *
يه نسلي مثل من بي هيچ فكري *
شديم محصول تاپ سوگلي شون*

هزار و سيصد و هشتاد و چهاري * كه يك روزي به اينجا پا مي ذاري *
دلم مي‌خواد برات يك‌جوري باشم *
دلم مي‌خواد كه اين‌جوريش نباشم *
دلم مي‌خواد براي يك هزار و چند بعدي *
چنين شعري اگر يك روزگاري * توهم شاعر شدي * تو كار نياري *

هزار و سيصد و هشتاد و چهاري * اگر يك روز به اين سلول اين ور پابذاري *
دلم مي‌خواد كه تا آگاه از اين بند * به قول مولوي با هم بخونيم *
« زين دو هزاران من و ما ، اي عجبا من چه منم »
« گوش بده عربده را دست منه بر دهنم » - 30/10/83

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی