۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

غزالی و دکارت




امام محمد غزالی:
فلاسفه بر پیشانیشان نشان کفر و الحاد نقش بسته است.

امام الحرمین جوینی استاد غزالی گوید:
به کلام مشغول نشوید، اگر من می دانستم کلام مرا به کجا می کشاند هرگز بدان اشتغال نمی ورزیدم، من دوست دارم به اعتقاد پیرزنان نیشابور بمیرم.

در ناصواب بودن شیوه تقلید
غزالی این حدیث پیامبر را یاد می آورد:«هر مولودی بر فطرت خود متولد می شود پس از آن پدر و مادرش او را یهودی،نصرانی یا مجوس می کنند.»

دکارت:
هنگام جهانگردی برخوردم به اینکه یک تن چون از کودکی میان فرانسویان یا آلمانیها پرورده می شود به کلی فرق دارد با آنکه با همان طبع و همان ذهن میان چینیان یا آدم خوران زیست کند. پس دانستم که اختیارات ما بیشتر مبتنی بر عادت و تقلید است نه یقین.

غزالی :
معتقد بود که پیروی انسانی از انسان دیگر، اینکه هرچه بشنود بی چون و چرا قبول کند – به غیر از پیغمبر که پیروی از وی ضرورت عقلی دارد- نه فقط نارواست، بلکه انسان را تا حد چارپایان تنزل می دهد.
به نظر وی کسی که شک نمی کند در کوری و گمراهی می ماند.

دکارت:
«هرچه قدر این شیطان فریبکار مرا بفریبد، نمی تواند هرگز به من بباوراند که در حالی که فکر نمی کنم، دارم فکر می کنم و یا برعکس».
و با این حرف نتیجه می گیرد :
« من فکر می کنم، پس هستم».




تصویر بالا:
آرامگاه امام محمد غزالی (هارونیه) ، توس ، مشهد
یک معرفی خوب از غزالی در آدرس پژوهشگران حکمت و فلسفه :

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی