۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

اخوان،اینگمار برگمان، صادق هدایت و شعر در معنی عام

وقتی دیدن یک فیلم درخشان را مثلا اثری از اینگمار برگمان که من او را خیام زمانه خودمان می‌دانم ، نظیر مهر هفتم او، به پایان رساندیم طبعا روح خلاقانه شعری و امواج گیرا و جاذبه‌های معنوی چنان فیلمی ما را در خود غرق می‌کند. این همان شعر به معنی عام است که در آن اثر سینمایی تجلی داشته است و همچنین در دیگر هنرها این روح شعری باید در فلان داستان زیبا و درخشان هم بوده باشد تا شما را تسخیر کند. من وقتی زمام خود را به دست بوف‎کور هدایت می‌دهم و این را چند بار تجربه کرده‎ام و خود را به آن لحظات جادویی می‎سپارم، دیری نمی‎گذرد که مثل شناوری از کار مانده در امواج شعری و معنوی آن اثر غرق می‎شوم، خب این قهرا شعر آن داستان است یا مثلا چون از هدایت سخن گفتیم وقتی به آخر قصه داش‌آکل او می‎رسیم نیز همان نفوذ را منتها به طور دیگر و با شدت و ضعق متفاوت در خود احساس می‌کنیم. از کتاب گفتگوها صدای حیرت بیدار – زیر نظر مرتضی کاخی – انتشارات مرواردید – انتشارات زمستان – چاپ دوم پاییز 1388

برچسب‌ها:

1 نظر:

Anonymous ناشناس گفت...

خس و خاشاک تویی ، دشمن این خاک تویی
انگل و بیمار تویی ، میکروب و ناپاک تویی
آب منم ، سبز منم ، واکسن تو ، پاک منم
چرک تویی ، خدعه تویی ، فتنه و آفات تویی
زور تویی ، کور تویی ، منقل و تریاک تویی
شور منم ، نور منم ، زنده و چالاک منم
راه منم چاه تویی ، کوه منم کاه تویی
عاقل و فرزانه نیی ، رهبر دیوانه تویی
ننگی و داغی و دغل ، تازی و ضحاک تویی
چه زنده ام چه کشته ام ، کاوه ی این خاک منم
یاور این خاک منم ، صاحب این خاک منم

۲۸ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۴:۵۶  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی