اخوان،اینگمار برگمان، صادق هدایت و شعر در معنی عام
وقتی دیدن یک فیلم درخشان را مثلا اثری از اینگمار برگمان که من او را خیام زمانه خودمان میدانم ، نظیر مهر هفتم او، به پایان رساندیم طبعا روح خلاقانه شعری و امواج گیرا و جاذبههای معنوی چنان فیلمی ما را در خود غرق میکند. این همان شعر به معنی عام است که در آن اثر سینمایی تجلی داشته است و همچنین در دیگر هنرها این روح شعری باید در فلان داستان زیبا و درخشان هم بوده باشد تا شما را تسخیر کند. من وقتی زمام خود را به دست بوفکور هدایت میدهم و این را چند بار تجربه کردهام و خود را به آن لحظات جادویی میسپارم، دیری نمیگذرد که مثل شناوری از کار مانده در امواج شعری و معنوی آن اثر غرق میشوم، خب این قهرا شعر آن داستان است یا مثلا چون از هدایت سخن گفتیم وقتی به آخر قصه داشآکل او میرسیم نیز همان نفوذ را منتها به طور دیگر و با شدت و ضعق متفاوت در خود احساس میکنیم. از کتاب گفتگوها صدای حیرت بیدار – زیر نظر مرتضی کاخی – انتشارات مرواردید – انتشارات زمستان – چاپ دوم پاییز 1388
برچسبها: رونویسی از کتاب
1 نظر:
خس و خاشاک تویی ، دشمن این خاک تویی
انگل و بیمار تویی ، میکروب و ناپاک تویی
آب منم ، سبز منم ، واکسن تو ، پاک منم
چرک تویی ، خدعه تویی ، فتنه و آفات تویی
زور تویی ، کور تویی ، منقل و تریاک تویی
شور منم ، نور منم ، زنده و چالاک منم
راه منم چاه تویی ، کوه منم کاه تویی
عاقل و فرزانه نیی ، رهبر دیوانه تویی
ننگی و داغی و دغل ، تازی و ضحاک تویی
چه زنده ام چه کشته ام ، کاوه ی این خاک منم
یاور این خاک منم ، صاحب این خاک منم
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی