چهار انگیزه بزرگ برای نوشتن
جورج اورول:
عکس بزررکتر هم از این آدرس :http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8705110519
1- خودپرستی محض
آرزو برای هوشمند جلوه کردن، نقل مجالس بودن، جاودان یاد ماندن، انتقام گرفتن از بزرگسالانی که تو را به هنگام طفولیت تحقیر می کردند...
به نظر من تظاهر به اینکه خودپرستی انگیزه ای در کار نویسندگی نیست مسخره است. نویسندگان در این خصیصه با دانشمندان، هنرمندان، سیاستمداران، حقوقدانان، سربازان، تجارت پیشگان موفق- کوتاه سخن با تمام قشر فوقانی بشریت – سهیم اند. توده عظیمی از انسان ها در واقع خودخواه نیستند. پس از سی سالگی جاه طلبی شخصی را فرو می گذارند- و در اصل در بسیاری از موارد، حس فردیت را از دست می دهند و در اصل برای دیگران زندگی می کنند، یا زیر کار طاقت فرسا از میان می روند. اما کمینه ای از مردمان پر قریحه ای با عزم راسخ هم وجود دارند که اراده کرده اند تنها برای خویشتن زندگی کنند، و نویسندگان به این طبقه وابسته اند. این را هم بگویم که روی هم رفته نویسندگان جدی مغرورتر و خویشتن گرا تر- هرچند به پول کم علاقه تر – از ژورنالیست ها هستند.
2- افسون زیبایی شناسی
دریافت زیبایی در دنیای خارج یا در کلمات و به رشته کشیدن درست آن ها. رضایت در اثر یک صدا بر روی صدایی دیگر، در انسجام نثر خوب یا آهنگ داستانی خوب. آرزو برای سهیم شدن در تجربه ای که آدم احساس می کند ارزشمند است و نباید از دست داده شود. انگیزه ی زیبایی شناسی در اکثر نویسندگان بسیار ضعیف است، اما حتا یک جزوه نویس یا نویسنده ی کتاب های درسی کلمات و عبارات مآنوسی دارد که بدون توجه به موارد سودمندی آن ها برایش جاذبه دارند. در غیر این صورت به چاپ و پهنای حاشیه توجه زیادی خواهد کرد. سوای کتابچه های راهنمای راه آهن، هیچ کتابی از تلقی زیبایی شناسی به دور نیست.
3-انگیزه تاریخی
آرزو برای دیدن اشیاء آنگونه که هستند کشف واقعیت و ذخیره آن برای نسل بعد
4- هدف سیاسی
با به کارگیری کلمه سیاسی در مفهوم وسیع آن. آرزو برای سوق دادن دنیا در مسیری معین، برای دگرگون ساختن افکار سایر مردم درباره ی نوع اجتماعی که باید برای آن به تلاش بپردازند. تکرار کنم که هیچ کتابی از تعصب سیاسی رها نیست.
نقل از کتاب 1984- جورج اورول-
آرزو برای هوشمند جلوه کردن، نقل مجالس بودن، جاودان یاد ماندن، انتقام گرفتن از بزرگسالانی که تو را به هنگام طفولیت تحقیر می کردند...
به نظر من تظاهر به اینکه خودپرستی انگیزه ای در کار نویسندگی نیست مسخره است. نویسندگان در این خصیصه با دانشمندان، هنرمندان، سیاستمداران، حقوقدانان، سربازان، تجارت پیشگان موفق- کوتاه سخن با تمام قشر فوقانی بشریت – سهیم اند. توده عظیمی از انسان ها در واقع خودخواه نیستند. پس از سی سالگی جاه طلبی شخصی را فرو می گذارند- و در اصل در بسیاری از موارد، حس فردیت را از دست می دهند و در اصل برای دیگران زندگی می کنند، یا زیر کار طاقت فرسا از میان می روند. اما کمینه ای از مردمان پر قریحه ای با عزم راسخ هم وجود دارند که اراده کرده اند تنها برای خویشتن زندگی کنند، و نویسندگان به این طبقه وابسته اند. این را هم بگویم که روی هم رفته نویسندگان جدی مغرورتر و خویشتن گرا تر- هرچند به پول کم علاقه تر – از ژورنالیست ها هستند.
2- افسون زیبایی شناسی
دریافت زیبایی در دنیای خارج یا در کلمات و به رشته کشیدن درست آن ها. رضایت در اثر یک صدا بر روی صدایی دیگر، در انسجام نثر خوب یا آهنگ داستانی خوب. آرزو برای سهیم شدن در تجربه ای که آدم احساس می کند ارزشمند است و نباید از دست داده شود. انگیزه ی زیبایی شناسی در اکثر نویسندگان بسیار ضعیف است، اما حتا یک جزوه نویس یا نویسنده ی کتاب های درسی کلمات و عبارات مآنوسی دارد که بدون توجه به موارد سودمندی آن ها برایش جاذبه دارند. در غیر این صورت به چاپ و پهنای حاشیه توجه زیادی خواهد کرد. سوای کتابچه های راهنمای راه آهن، هیچ کتابی از تلقی زیبایی شناسی به دور نیست.
3-انگیزه تاریخی
آرزو برای دیدن اشیاء آنگونه که هستند کشف واقعیت و ذخیره آن برای نسل بعد
4- هدف سیاسی
با به کارگیری کلمه سیاسی در مفهوم وسیع آن. آرزو برای سوق دادن دنیا در مسیری معین، برای دگرگون ساختن افکار سایر مردم درباره ی نوع اجتماعی که باید برای آن به تلاش بپردازند. تکرار کنم که هیچ کتابی از تعصب سیاسی رها نیست.
نقل از کتاب 1984- جورج اورول-
ترجمه صالح حسینی - انتشارات نیلوفر-
انتخاب و گزارش : ربابه سلیمانی دیماه 87
عکس چهره اورول و رویه ی جلد انگلیسی از ویکی پدیا:http://fa.wikipedia.org/wiki/Û±Û¹Û¸Û´_(کتاب)
عکس روجلدکتاب انگلیسی از این آدرس :http://www.ashja.com/?Page=BooksDetail&BookID=1904
عکس رو کش ترجمه صالح حسینی از این آدرس :http://www.ashja.com/?Page=BooksDetail&BookID=1904
یک معرفی خوب از کتاب هم در این آدرس : http://transl8or.blogspot.com/2007/06/1984.html
برچسبها: نیمه ی دیگر
3 نظر:
سلام
ممنون از لینکی که به مطلبم دادی.
موفق باشی.
سلام
از تعریف هات ممنون
راجع به متن هات میخونم نظر میدم ولی فعلاً که با اولین کلمات آخرین متنت (جورج اورول) حال کردم
تا بعد
سلام
از دو کتابی که گفتی هیچ کدوم رو نخوندم. البته اولی رو دارم، یه کم حوصله ندارم برای خوندنش، توی لیست "باید خواند"ها قرار داره.
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی