خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود - یک تکه از شاملو
... قلب ام را در مِجری کهنه یی
پنهان می کنم
در اتاقی که دریچه یی ش
نیست
از مهتابی به کوچه ی تاریک
خم می شوم
و به جای همه نومیدان
می گریم
آه
من
حرام شدم
با این همه ای قلب در به در !
از یاد مبر
که ما
- من و تو –
عشق را رعایت کرده ایم
از یاد مبر
که ما
- من و تو –
انسان را
رعایت کرده ایم
خود اگر شاهکار خدا بود
یا نبود
پنهان می کنم
در اتاقی که دریچه یی ش
نیست
از مهتابی به کوچه ی تاریک
خم می شوم
و به جای همه نومیدان
می گریم
آه
من
حرام شدم
با این همه ای قلب در به در !
از یاد مبر
که ما
- من و تو –
عشق را رعایت کرده ایم
از یاد مبر
که ما
- من و تو –
انسان را
رعایت کرده ایم
خود اگر شاهکار خدا بود
یا نبود
دی 44
برچسبها: کوته نوشت ها
3 نظر:
سلام
شرمنده! من راجع به شعر و ادبیات بی نظر هستم اما مطلب های قبلیت رو خوندم. بعضی هاشون جالب بود. فقط من اصولاً با نوشته های بدون طنز مشکل دارم که البته ایراد از منه و سعی میکنم یه جوری باهاش کنار بیام.
راستی تو هم انتقاد کن دیگه!
منتظرم.
فیلن
راستی توی وبلاگ برای مطلب بعدی رای گیری میکنم. رای یادت نره.
بازم سلام
به خدا من نبودم. من گلوی کسی رو نگرفتم. اینم دست هام خودت ببین.
خوشحالم که وبلاگم تاثیرگذار بوده و بابت کامنت های دلگرم کنندت هم ممنون ولی جون من انقدر پیچیده ننویس. یه جور بنویس منم بفهمم.
بابای
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی