۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود - یک تکه از شاملو

... قلب ام را در مِجری کهنه یی
پنهان می کنم
در اتاقی که دریچه یی ش
نیست
از مهتابی به کوچه ی تاریک
خم می شوم
و به جای همه نومیدان
می گریم
آه
من
حرام شدم
با این همه ای قلب در به در !
از یاد مبر
که ما
- من و تو –
عشق را رعایت کرده ایم
از یاد مبر
که ما
- من و تو –
انسان را
رعایت کرده ایم
خود اگر شاهکار خدا بود
یا نبود
دی 44

برچسب‌ها:

3 نظر:

Anonymous ناشناس گفت...

سلام
شرمنده! من راجع به شعر و ادبیات بی نظر هستم اما مطلب های قبلیت رو خوندم. بعضی هاشون جالب بود. فقط من اصولاً با نوشته های بدون طنز مشکل دارم که البته ایراد از منه و سعی میکنم یه جوری باهاش کنار بیام.
راستی تو هم انتقاد کن دیگه!
منتظرم.
فیلن

۱۱ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۲۰:۴۰  
Anonymous ناشناس گفت...

راستی توی وبلاگ برای مطلب بعدی رای گیری میکنم. رای یادت نره.

۱۱ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۲۰:۵۵  
Anonymous ناشناس گفت...

بازم سلام
به خدا من نبودم. من گلوی کسی رو نگرفتم. اینم دست هام خودت ببین.
خوشحالم که وبلاگم تاثیرگذار بوده و بابت کامنت های دلگرم کنندت هم ممنون ولی جون من انقدر پیچیده ننویس. یه جور بنویس منم بفهمم.
بابای

۱۱ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۲۲:۲۰  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی