کوه در رقص آمد و چالاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد «خداوندگار مولانا جلال الدین محمد بلخی»
از دیر باز تا کنون در گستره ی موسیقایی ایران زمین هم خوانی مردان ، و صدا در صدا افکندنِ چند تنی باهم که آواهایِ پرتنین و تنن خش دار ِسینه هاشان را گاه به مویه سرایی و گاه به حماسی خوانی درهم می آمیخته اند، مرسوم روزگاران بوده و هست. و آنگاه که اندکی بر این ساختار آوایی درنگی داشته باشیم به روشنی و وضوح هرچه تمام تر پژواک طبیعت را در ترکیب نغمه های گهواره ی زیست محیطی خویش ،باز خواهیم یافت، و بی گمان نخستین آوا نویسی های موسیقی کهن ما تا پیش از پیدایش شیوه ی نوین آوانگاری ، از گوشه گوشه ی زیست بوم جغرافیایی مان برمی خاست و بر سینه های مردان و زنانی که نقش خط حامل را بر عهده داشته اند ، می نشست.
و بر این باورم کوهستانهای سر به آسمان کشیده ی این خاک پرگهر با آن سر ستیغ های بلند و سینه های پر خراش ، شیب ها ، پیچ و واپیچهای موزون و ناموزون، غارها و دره های وهم انگیز ، سایه ساران و کمرکشی های دل فریب و چشم نواز، قوس و چرخ های کناره ها، سپید و روشن های صبحگاهی، رنگ به رنگ شدن های افق در هنگامه ی فرونشستن خورشید خاوران، بانگ بانگ و موج در موجی های نسیم بامدادی، خروش و توفندگی های باد رمنده، تیز چشمی و بالا بلند پروازی شاهین شکاری در پهنه ی آسمان - رهای ِرهایِ رها و رونده - ، چرخش و چالاکی حباب بر فراز بستر رودان تپنده و جهنده ، ناز روی و خرامانی غزال گریز پای و همه و همه به مصداق همان که پیشتر گفتم، صدا در صدا افکندنِ آواهایِ پرتنین و تنن ؛ جان مایه های اندیشه و هنر و فرهنگ مردمان کوهپایه نشین و مناطق همجوار را بر ایشان ارزانی داشته ، مناعت طبع، سترگی همت، فراخی دید و افق اندیشه، داد و دهش، بلندی آرزو، حشمت و وقار ِ رفتار و کردار، دو چندی توان در گذار معیشت و تامین معاش، پیشتازی در گُردی و پهلوانی و گردن فرازی ، پیش گامی در پیش مرگی و سر اندازی و جان بازی، حق شناسی و مردم داری و مردم آمیزی در عین خلوت نشینی و سکوت و تنهایی را بدیشان آموخته و آنان را چون مامی مهرورز و محتشم در سینه ی خویش پرورانده است. - 24/07/87
عکس 2: البرز - آذر محمدیان
از دیر باز تا کنون در گستره ی موسیقایی ایران زمین هم خوانی مردان ، و صدا در صدا افکندنِ چند تنی باهم که آواهایِ پرتنین و تنن خش دار ِسینه هاشان را گاه به مویه سرایی و گاه به حماسی خوانی درهم می آمیخته اند، مرسوم روزگاران بوده و هست. و آنگاه که اندکی بر این ساختار آوایی درنگی داشته باشیم به روشنی و وضوح هرچه تمام تر پژواک طبیعت را در ترکیب نغمه های گهواره ی زیست محیطی خویش ،باز خواهیم یافت، و بی گمان نخستین آوا نویسی های موسیقی کهن ما تا پیش از پیدایش شیوه ی نوین آوانگاری ، از گوشه گوشه ی زیست بوم جغرافیایی مان برمی خاست و بر سینه های مردان و زنانی که نقش خط حامل را بر عهده داشته اند ، می نشست.
و بر این باورم کوهستانهای سر به آسمان کشیده ی این خاک پرگهر با آن سر ستیغ های بلند و سینه های پر خراش ، شیب ها ، پیچ و واپیچهای موزون و ناموزون، غارها و دره های وهم انگیز ، سایه ساران و کمرکشی های دل فریب و چشم نواز، قوس و چرخ های کناره ها، سپید و روشن های صبحگاهی، رنگ به رنگ شدن های افق در هنگامه ی فرونشستن خورشید خاوران، بانگ بانگ و موج در موجی های نسیم بامدادی، خروش و توفندگی های باد رمنده، تیز چشمی و بالا بلند پروازی شاهین شکاری در پهنه ی آسمان - رهای ِرهایِ رها و رونده - ، چرخش و چالاکی حباب بر فراز بستر رودان تپنده و جهنده ، ناز روی و خرامانی غزال گریز پای و همه و همه به مصداق همان که پیشتر گفتم، صدا در صدا افکندنِ آواهایِ پرتنین و تنن ؛ جان مایه های اندیشه و هنر و فرهنگ مردمان کوهپایه نشین و مناطق همجوار را بر ایشان ارزانی داشته ، مناعت طبع، سترگی همت، فراخی دید و افق اندیشه، داد و دهش، بلندی آرزو، حشمت و وقار ِ رفتار و کردار، دو چندی توان در گذار معیشت و تامین معاش، پیشتازی در گُردی و پهلوانی و گردن فرازی ، پیش گامی در پیش مرگی و سر اندازی و جان بازی، حق شناسی و مردم داری و مردم آمیزی در عین خلوت نشینی و سکوت و تنهایی را بدیشان آموخته و آنان را چون مامی مهرورز و محتشم در سینه ی خویش پرورانده است. - 24/07/87
عکس 2: البرز - آذر محمدیان
عکس 1 :جبهه شرقي کوه بيستون ؛ رشته کوه زاگرس سایت قلمرو کوهستانی ایران - محمد حاج ابوالفتح
برچسبها: مقاله
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی