از مجموعه گزارش های خفیه نویسان انگلیس در ولایات جنوبی ایران از سال 1291 تا 1322 قمری – به کوشش سعیدی سیرجانی – از کتاب وقایع اتفاقیه – نشر نو – چاپ ا
ص 210 – دیگر آنکه هشتاد وقر پول سیاه که نصف مسکوک از طهران و نصف غیر مسکوک از بمبئی وارد شیراز گردید چون این اوقات پول سیاه زیاد است حکومت پول سیاه را سپردند که باز نشود تا اینکه از طهران حکمی بیاید. بواسطة زیاد سکه زدن پول سیاه خیلی ضرر به مردم وارد می آید.
ص 209 – دیگر آنکه دو شبانه روز است که باران متواترا می بارد ، رودخانه هم به شدت می آید و بعضی جاها را خراب کرده ، در کوچه دو نفر مرد و زن و طفلشان می گذشتند دیواری خراب می شود هر سه زیر انبوه می شوند.
ص 205 – دیگر آنکه آقامیرزا هدایت الله پیشنماز در مجلس روضه خوانی حاضر بوده ، ملا عبدالله روضه خوان در سر منبر بعضی گوشه و کنایه به ملاهای شهر می زند ، فورا آقا میرزا هدایت الله می گوید مشارالیه را از منبر به زیر می کشند و توی سری زیاد می زنند. تمام روضه خوانها اجماع کرده به حکومت عارض شدند که اگر چنین باشد ما نمی توانیم در جائی روضه بخوانیم ، حکومت هم حضرات را می فرستد پیش امام جمعه که بفرستند آدمی که ملاعبدالله را به حکم آقا میرزا هدایت الله زده بیاورند در حضور حضرات روضه خوان در منزل امام جمعه تنبیه نمایند. امام جمعه هم می فرستد پیش آقا میرزا هدایت الله که « آدم خود را محض تسلی روضه خوانها تنبیه کن » جواب می دهد که « به حکم من زده ، من او را تنبیه نمی کنم ». امام جمعه هم همان آدم را حاضر می کند در حضور روضه خوانها قدری تنبیه می نماید و قبائی به ملاعبدالله خلعت می دهد که دیگر مصالحه شده باشد. معذالک روضه خوانها دست برنداشتند ، هنوز گفتگوی این فقره در میان است.
ص 182 - دیگر آنکه ساعت کرنمت عالیجاه پریس صاحب رئیس تلگرافخانه شیراز که در منزلش سرقت شده بود بعد از چند روز قراولان جدید ساعت را شکسته و خرد شده در باغ پیدا کرده بودند معلوم شد که کار قراولان سابق بوده که در حبس بودند. پریس صاحب ساعت را نزد حکومت فرستاد که ساعت من درست بوده یا ساعت درست یا قیمت ساعت را باید بدهند. حکومت هم از سرتیپ فوج مطالبه کرده است.
ص 181 – دیگر آنکه پسر شریعتمدار آقا میرزا محمدعلی مجتهد در کوچه و بازار مست کرده بود او را گرفتند به خانه جناب مشیرالملک بردند که از پدرش پوشیده بماند. پدرش شنید می خواست که هم خودش و هم پسرش را بکشد. جمعی حاضر بودند نگذاردند، حال پسره را زده و از خانه بیرون کرده است.
ص 156 – دیگر آنکه در شهر همه شب دزدی می شود و خانه میبرند و تا به حال نه دزدی بدست آمده و نه تنخواه مردم. دیگر آنکه چند شب قبل در کاروانسرای مشیرالملک اطاق یک نفر از فارسی را بریده اند بفدر دویست تومان تنخواه سرقت کرده اد. کاروانسرادار را حکومت نگه داشته اند که غرامت از مشارالیه دریافت شود.
ص 141 – دیگر آنکه روز جمعه بیست و یکم شهر شوال (1298 ) حکومت اسباب چادر بالونی ترتیب داده با حضور خاص و عام خواستند بالون را هوا کنند، چادر بالون سوخته به هوا نرفت.
ص 140 – دیگر آنکه یک نفر از طایفه قشقایی که قبل از این دزدی کرده بود حکومت او را گرفته سر بریدند. دیگر آنکه چند نفر که سارق بودند گوش بریدند و در کوچه و بازار گردانیدند. دیگر آنکه یک نفر از طایفه عرب علی مراد نام که سابق بر این دزد معتبری بود مقرب الخاقان قوام الملک گرفته زنجیر کردند. دیگر آنکه یکی از اقوام علیمراد که سارق بوده گرفته بردند در تخت جمشید گچ گرفتند. دیگر آنکه مقرب الخاقان داراب خان ضابط گله دار روانه به محل ماموریت خود شد.
ص 201 – دیگر آنکه آبله در شیراز شیوع دارد، اطفال کوچک و بزرگ از مسلمان خیلی تلف شده اند، از طایفه یهود در عرض یکماه سیصد و پنجاه نفر طفل بزرگ و کوچک تلف شده است.
ص 193 – دیگر آنکه جناب قوام الملک حکم کرد که تمام قهوه خانه های شهر شب بسته شود سوای قهوه خانه جناب صاحب دیوان که جدیدالاحداث است. محمدرضا خان بیگلربیگی چون خودش و بستگانش چند قهوه خانه داشتند از این حکم متغیر شده مشارالیه هم حکم کرد که هرکس داخل قهوه خانه جناب صاحب دیوان میشود هنگام مراجعت همه را بگیرند. داروغه و فراشباشی خود را با چندین فراش فرستاد قریب به قهوه خانه جناب صاحب دیوان نشستند، اشخاصی را که از قهوه خانه بیرون آمده به خانه می رفتند ساعت پنج از شب بقدر صد نفری گرفته بردند به خانه محمد رضا خان، تمام را چوب زیادی زده و قلق گرفتند مرخص کردند جناب صاحب دیوان این فقره را که شنید حکم کرد تا قهوه خانه خود را بستند. ولی محمد رضا خان هفتاد هشتاد هزار تومان از قهوه خانه سایرین گرفته حکم کرد که قهوه خانه ها را باز کنند.
ص 186 - دیگر آنکه شب هنگام دونفر زن مست از باغ نو به طرف شهر می آمدند، میانه دروازه سعدی و دروازه اصفهان چند نفر مرد به آنها می رسند، خیالی در حق آنها داشته اند که از اهل دو دروازه به حمایت زنها به هم می ریزند، نزدیک بوده که نزاع بزرگ شود، کدخدایان و فراشان بیگلربیگی می رسند همه را از هم جدا می کنند و آن دونفر زن مست را گرفته به خانه جناب قوام الملک بردند. پس از معلوم شدن زنهای مست از زنهای طلاب امام جمعه بوده اند.
ص182 - دیگر آنکه حاج نایب نایب اصطبل مبارکه شاهی بجهت اسب گرفتن از حکام چند روز است وارد شیراز شده، هیجده راس اسب حکم دارد از حاکم فارس و عاملهای فارس بگیرد، خیلی هم سخت گرفته است. اغلبی که اسب باید بدهند اسبهای خود را پنهان کرده اند خیال دارند نقدی پول بدهند.
ص 231 - مخصوصا اعلیحضرت همایونی پادشاهی به خط خود دست خطی به عالیجاه حاجی محمد صادق تاجر اصفهانی کرده اند حسب الامر اینکه «ده نفر از تجار شیرازی که معین شده است می بایست به قواعد و قانون تجارتی به امور تجار رسیدگی نمایند. اخلال و افساد عمل تجار فیمابین خودشان به اصلاح بگذرد و حکام غلط می کنند که مداخله به امر تجارت مینمایند، بالفرض چنانچه مشکلی و مهمی باشد که فیمابین تجار مصلح نشود یکسر بدون واسطه به دربار معدلت مدار همایونی تلگراف نمایید که حکم صادر شود»
دیگر آنکه اطراف شهر و خود شهر کمال اغتشاش را دارد. شبی نیست که در خانه ای دزد نرود، از جمله شب سه شنبه غره ماه محرم در خانه محمد اسماعیل بیگ گماشته مقرب الخاقانیه میرزا حسین نواب دزد رفته یک لنگه یخدان سرقت کرده اند که مبلغ شصت تومان وجه نقد و قریب یکصد تومانی ملبوس در آن بوده است.
دیگر آنکه علی اصغر خان سرتیپ تلگرافخانه ایرانی را از طهران معزول نموده اند که در تدارک رفتن به طهران است و عوض آن شاهزاده محمد خلیل میرزا نام سر تیپ منصوب شده که به شیراز بیاید. دیگر آنکه در آباده طشت قلیخان نام از طایفه لشنی را کشته اند.
دیگر آنکه چند شب جناب صاحب دیوان شبیه تعزیه داشته اند، یک شب صاحب منصبان تلگراف خانه دولتی را به منزل خود دعوت نمودند. نهایت احترام از صاحب منصبان بعمل آورده اند که نهایت رضامندی را حاصل نمودند.
دیگر آنکه در بلوک بیضا چند نفر از طایفه شش بلوکی منجمله طوایف قشقایی رفته در قریه خیرآباد اربابی جناب شیخ السلام دزدی نمایند، رعایای خیرآباد یک نفر از شش بلوکی را کشته اند، حضرات شش بلوکی درصدد این بوده اند که اتفاق نموده بروند قریه خیرآباد را بچاپند کدخدای خیرآباد مستحضر شده اخبار به جناب شیخ السلام داده، جناب معظم الیه مراتب را به جناب صاحب دیوان اظهار داشته اند جناب معزی الیه محمد کاظم خان نام پیشخدمت خود را مامور نمودند فرستاده اند که کد خدا و رعایای قریه خیرآباد و بعضی از ریش سفیدان طایفه شش بلوکی را به شیراز بیاورند که در این مقدمه رسیدگی شود تا بعد چه شود.
دیگر آنکه حاجی محمد حسن نام امین ضرابخانه تهران پول سیاه زیادی بی سکه از بندر بمبئی خواسته که در طهران سکه کند و به هر بلدی بفرستد، آن پول وارد شیراز شده، تجار شیرازی مشورت به یکدیگر کرده اند که اگر پول سیاه زیاد شد جمیع داد و ستد بعد از این به پول سیاه می شود و در دول خارجه پول سیاه برنمی دارند و متفق شدند که به دربار عارض بشوند.
دیگر آنکه مجددا حضرت والا ظل السلطان حکمی به ده نفر روسای تجار مرقوم داشته اند که ما نمی خواهیم در ساختن راه آهن تجار در مخارج آن با ما شراکت نمایند و خودمان قوه داریم که تمام مخارج آن را متحمل بشویم چنانچه از هر بلدی یک نفر تاجر به اصفهان احضار شده یک نفر تاجر هم از ده نفر شما به اصفهان بیایید که میخواهیم مشورت با تجار هر جا شده باشد. ده نفر روسای تجار جواب عرض کرده اند که ما همان عرض که سابق کرده ایم اگر راه آهن از راه بوشهر به شیراز جاری بشود به اصفهان در مشورت خانه حاضر میشویم و اگر از راه محمره جاری شود کاری نداریم و در مشورت خانه حاضر نخواهیم شد.
دیگر آنکه نواب خلیل میرزا رئیس تلگرافخانه شیراز واردشده و نظم تلگرافخانه شیراز با سابق خیلی تفاوت کرده، پیشتر کمال اغتشاش را داشت.
دیگر آنکه جناب صاحب دیوان از شیراز رفته اند به سرکشی املاکات شخصی خود سفرشان تا دو هفته طول خواهد کشید.
دیگر آنکه از قرار اخبار تلگرافی وزارت تجارت ایران را به جناب مخبر الدوله وزیر علوم مرحمت شده، احتمال دارد رئیس تلگرافخانه شیراز را رئیس تجار قرار بدهند چونکه حال در سوال و جواب هستند.
دیگر آنکه پسر میرزا حسین خان نواده جناب جلالت مآب صاحب دیوان روز شنبه سیم ماه صفر تفنگ دولوله در کرده، باروت آن زیاد بوده هر دو لوله تفنگ در دست او ترکیده انگشت ابهام او را مجروح کرده است.
دیگر آنکه روز گذشته دزدی رفته در جبه خانه مقدار زیادی از اسباب نقره و غیره دزدیده خواسته که نقره آلات را بفروش برساند او را گرفته برده اند نزد مقرب الخاقان محمد رضا خان قوام الملک معظم الیه او را حبس کردند و خدمت جناب صاحب دیوان هم اظهار داشته اند هنوز حکمی درباره ایشان داده نشده.
دیگر آنکه توپچیهای ساخلو شیراز مرخص شده می روند، بقدر یکصد و پنجاه نفر توپچی جدید مامور شده می آیند.
دیگر آنکه شب ششم ماه صفر که مولود اعلیحضرت پادشاهی می بود چهار بازار وکیل را چراغانی کرده جناب صاحب دیوان آن شب را از قبیل علما و خوانین و اشراف و تجار را به ضیافت به منزل خود (دعوت) نموده و در میدان توپخانه آتش بازی کردند و روز ششم به عدد سن اعلیحضرت همایونی شلیک توپ کردند.
مورخه روز یکشنبه هجدهم ماه صفر المظفر سنه 1302 مطابق هفتم دیسمبر 1884
همینطور که فیش ها را دسته می کنم کتابدار پیر یکی یکی چراغ ها را از انتهای سالن خاموش می کند.
11/5/86
توضیح لازم عکس ها تمامن از سایتهای اینتنرتی تهیه شده چون بعضی از سایتها فیلتر بودند عکس ها بعد از ذخیره روی کامپیوتر مجددن بارگذاری شدند.
ص 209 – دیگر آنکه دو شبانه روز است که باران متواترا می بارد ، رودخانه هم به شدت می آید و بعضی جاها را خراب کرده ، در کوچه دو نفر مرد و زن و طفلشان می گذشتند دیواری خراب می شود هر سه زیر انبوه می شوند.
ص 205 – دیگر آنکه آقامیرزا هدایت الله پیشنماز در مجلس روضه خوانی حاضر بوده ، ملا عبدالله روضه خوان در سر منبر بعضی گوشه و کنایه به ملاهای شهر می زند ، فورا آقا میرزا هدایت الله می گوید مشارالیه را از منبر به زیر می کشند و توی سری زیاد می زنند. تمام روضه خوانها اجماع کرده به حکومت عارض شدند که اگر چنین باشد ما نمی توانیم در جائی روضه بخوانیم ، حکومت هم حضرات را می فرستد پیش امام جمعه که بفرستند آدمی که ملاعبدالله را به حکم آقا میرزا هدایت الله زده بیاورند در حضور حضرات روضه خوان در منزل امام جمعه تنبیه نمایند. امام جمعه هم می فرستد پیش آقا میرزا هدایت الله که « آدم خود را محض تسلی روضه خوانها تنبیه کن » جواب می دهد که « به حکم من زده ، من او را تنبیه نمی کنم ». امام جمعه هم همان آدم را حاضر می کند در حضور روضه خوانها قدری تنبیه می نماید و قبائی به ملاعبدالله خلعت می دهد که دیگر مصالحه شده باشد. معذالک روضه خوانها دست برنداشتند ، هنوز گفتگوی این فقره در میان است.
ص 182 - دیگر آنکه ساعت کرنمت عالیجاه پریس صاحب رئیس تلگرافخانه شیراز که در منزلش سرقت شده بود بعد از چند روز قراولان جدید ساعت را شکسته و خرد شده در باغ پیدا کرده بودند معلوم شد که کار قراولان سابق بوده که در حبس بودند. پریس صاحب ساعت را نزد حکومت فرستاد که ساعت من درست بوده یا ساعت درست یا قیمت ساعت را باید بدهند. حکومت هم از سرتیپ فوج مطالبه کرده است.
ص 181 – دیگر آنکه پسر شریعتمدار آقا میرزا محمدعلی مجتهد در کوچه و بازار مست کرده بود او را گرفتند به خانه جناب مشیرالملک بردند که از پدرش پوشیده بماند. پدرش شنید می خواست که هم خودش و هم پسرش را بکشد. جمعی حاضر بودند نگذاردند، حال پسره را زده و از خانه بیرون کرده است.
ص 156 – دیگر آنکه در شهر همه شب دزدی می شود و خانه میبرند و تا به حال نه دزدی بدست آمده و نه تنخواه مردم. دیگر آنکه چند شب قبل در کاروانسرای مشیرالملک اطاق یک نفر از فارسی را بریده اند بفدر دویست تومان تنخواه سرقت کرده اد. کاروانسرادار را حکومت نگه داشته اند که غرامت از مشارالیه دریافت شود.
ص 141 – دیگر آنکه روز جمعه بیست و یکم شهر شوال (1298 ) حکومت اسباب چادر بالونی ترتیب داده با حضور خاص و عام خواستند بالون را هوا کنند، چادر بالون سوخته به هوا نرفت.
ص 140 – دیگر آنکه یک نفر از طایفه قشقایی که قبل از این دزدی کرده بود حکومت او را گرفته سر بریدند. دیگر آنکه چند نفر که سارق بودند گوش بریدند و در کوچه و بازار گردانیدند. دیگر آنکه یک نفر از طایفه عرب علی مراد نام که سابق بر این دزد معتبری بود مقرب الخاقان قوام الملک گرفته زنجیر کردند. دیگر آنکه یکی از اقوام علیمراد که سارق بوده گرفته بردند در تخت جمشید گچ گرفتند. دیگر آنکه مقرب الخاقان داراب خان ضابط گله دار روانه به محل ماموریت خود شد.
ص 201 – دیگر آنکه آبله در شیراز شیوع دارد، اطفال کوچک و بزرگ از مسلمان خیلی تلف شده اند، از طایفه یهود در عرض یکماه سیصد و پنجاه نفر طفل بزرگ و کوچک تلف شده است.
ص 193 – دیگر آنکه جناب قوام الملک حکم کرد که تمام قهوه خانه های شهر شب بسته شود سوای قهوه خانه جناب صاحب دیوان که جدیدالاحداث است. محمدرضا خان بیگلربیگی چون خودش و بستگانش چند قهوه خانه داشتند از این حکم متغیر شده مشارالیه هم حکم کرد که هرکس داخل قهوه خانه جناب صاحب دیوان میشود هنگام مراجعت همه را بگیرند. داروغه و فراشباشی خود را با چندین فراش فرستاد قریب به قهوه خانه جناب صاحب دیوان نشستند، اشخاصی را که از قهوه خانه بیرون آمده به خانه می رفتند ساعت پنج از شب بقدر صد نفری گرفته بردند به خانه محمد رضا خان، تمام را چوب زیادی زده و قلق گرفتند مرخص کردند جناب صاحب دیوان این فقره را که شنید حکم کرد تا قهوه خانه خود را بستند. ولی محمد رضا خان هفتاد هشتاد هزار تومان از قهوه خانه سایرین گرفته حکم کرد که قهوه خانه ها را باز کنند.
ص 186 - دیگر آنکه شب هنگام دونفر زن مست از باغ نو به طرف شهر می آمدند، میانه دروازه سعدی و دروازه اصفهان چند نفر مرد به آنها می رسند، خیالی در حق آنها داشته اند که از اهل دو دروازه به حمایت زنها به هم می ریزند، نزدیک بوده که نزاع بزرگ شود، کدخدایان و فراشان بیگلربیگی می رسند همه را از هم جدا می کنند و آن دونفر زن مست را گرفته به خانه جناب قوام الملک بردند. پس از معلوم شدن زنهای مست از زنهای طلاب امام جمعه بوده اند.
ص182 - دیگر آنکه حاج نایب نایب اصطبل مبارکه شاهی بجهت اسب گرفتن از حکام چند روز است وارد شیراز شده، هیجده راس اسب حکم دارد از حاکم فارس و عاملهای فارس بگیرد، خیلی هم سخت گرفته است. اغلبی که اسب باید بدهند اسبهای خود را پنهان کرده اند خیال دارند نقدی پول بدهند.
ص 231 - مخصوصا اعلیحضرت همایونی پادشاهی به خط خود دست خطی به عالیجاه حاجی محمد صادق تاجر اصفهانی کرده اند حسب الامر اینکه «ده نفر از تجار شیرازی که معین شده است می بایست به قواعد و قانون تجارتی به امور تجار رسیدگی نمایند. اخلال و افساد عمل تجار فیمابین خودشان به اصلاح بگذرد و حکام غلط می کنند که مداخله به امر تجارت مینمایند، بالفرض چنانچه مشکلی و مهمی باشد که فیمابین تجار مصلح نشود یکسر بدون واسطه به دربار معدلت مدار همایونی تلگراف نمایید که حکم صادر شود»
دیگر آنکه اطراف شهر و خود شهر کمال اغتشاش را دارد. شبی نیست که در خانه ای دزد نرود، از جمله شب سه شنبه غره ماه محرم در خانه محمد اسماعیل بیگ گماشته مقرب الخاقانیه میرزا حسین نواب دزد رفته یک لنگه یخدان سرقت کرده اند که مبلغ شصت تومان وجه نقد و قریب یکصد تومانی ملبوس در آن بوده است.
دیگر آنکه علی اصغر خان سرتیپ تلگرافخانه ایرانی را از طهران معزول نموده اند که در تدارک رفتن به طهران است و عوض آن شاهزاده محمد خلیل میرزا نام سر تیپ منصوب شده که به شیراز بیاید. دیگر آنکه در آباده طشت قلیخان نام از طایفه لشنی را کشته اند.
دیگر آنکه چند شب جناب صاحب دیوان شبیه تعزیه داشته اند، یک شب صاحب منصبان تلگراف خانه دولتی را به منزل خود دعوت نمودند. نهایت احترام از صاحب منصبان بعمل آورده اند که نهایت رضامندی را حاصل نمودند.
دیگر آنکه در بلوک بیضا چند نفر از طایفه شش بلوکی منجمله طوایف قشقایی رفته در قریه خیرآباد اربابی جناب شیخ السلام دزدی نمایند، رعایای خیرآباد یک نفر از شش بلوکی را کشته اند، حضرات شش بلوکی درصدد این بوده اند که اتفاق نموده بروند قریه خیرآباد را بچاپند کدخدای خیرآباد مستحضر شده اخبار به جناب شیخ السلام داده، جناب معظم الیه مراتب را به جناب صاحب دیوان اظهار داشته اند جناب معزی الیه محمد کاظم خان نام پیشخدمت خود را مامور نمودند فرستاده اند که کد خدا و رعایای قریه خیرآباد و بعضی از ریش سفیدان طایفه شش بلوکی را به شیراز بیاورند که در این مقدمه رسیدگی شود تا بعد چه شود.
دیگر آنکه حاجی محمد حسن نام امین ضرابخانه تهران پول سیاه زیادی بی سکه از بندر بمبئی خواسته که در طهران سکه کند و به هر بلدی بفرستد، آن پول وارد شیراز شده، تجار شیرازی مشورت به یکدیگر کرده اند که اگر پول سیاه زیاد شد جمیع داد و ستد بعد از این به پول سیاه می شود و در دول خارجه پول سیاه برنمی دارند و متفق شدند که به دربار عارض بشوند.
دیگر آنکه مجددا حضرت والا ظل السلطان حکمی به ده نفر روسای تجار مرقوم داشته اند که ما نمی خواهیم در ساختن راه آهن تجار در مخارج آن با ما شراکت نمایند و خودمان قوه داریم که تمام مخارج آن را متحمل بشویم چنانچه از هر بلدی یک نفر تاجر به اصفهان احضار شده یک نفر تاجر هم از ده نفر شما به اصفهان بیایید که میخواهیم مشورت با تجار هر جا شده باشد. ده نفر روسای تجار جواب عرض کرده اند که ما همان عرض که سابق کرده ایم اگر راه آهن از راه بوشهر به شیراز جاری بشود به اصفهان در مشورت خانه حاضر میشویم و اگر از راه محمره جاری شود کاری نداریم و در مشورت خانه حاضر نخواهیم شد.
دیگر آنکه نواب خلیل میرزا رئیس تلگرافخانه شیراز واردشده و نظم تلگرافخانه شیراز با سابق خیلی تفاوت کرده، پیشتر کمال اغتشاش را داشت.
دیگر آنکه جناب صاحب دیوان از شیراز رفته اند به سرکشی املاکات شخصی خود سفرشان تا دو هفته طول خواهد کشید.
دیگر آنکه از قرار اخبار تلگرافی وزارت تجارت ایران را به جناب مخبر الدوله وزیر علوم مرحمت شده، احتمال دارد رئیس تلگرافخانه شیراز را رئیس تجار قرار بدهند چونکه حال در سوال و جواب هستند.
دیگر آنکه پسر میرزا حسین خان نواده جناب جلالت مآب صاحب دیوان روز شنبه سیم ماه صفر تفنگ دولوله در کرده، باروت آن زیاد بوده هر دو لوله تفنگ در دست او ترکیده انگشت ابهام او را مجروح کرده است.
دیگر آنکه روز گذشته دزدی رفته در جبه خانه مقدار زیادی از اسباب نقره و غیره دزدیده خواسته که نقره آلات را بفروش برساند او را گرفته برده اند نزد مقرب الخاقان محمد رضا خان قوام الملک معظم الیه او را حبس کردند و خدمت جناب صاحب دیوان هم اظهار داشته اند هنوز حکمی درباره ایشان داده نشده.
دیگر آنکه توپچیهای ساخلو شیراز مرخص شده می روند، بقدر یکصد و پنجاه نفر توپچی جدید مامور شده می آیند.
دیگر آنکه شب ششم ماه صفر که مولود اعلیحضرت پادشاهی می بود چهار بازار وکیل را چراغانی کرده جناب صاحب دیوان آن شب را از قبیل علما و خوانین و اشراف و تجار را به ضیافت به منزل خود (دعوت) نموده و در میدان توپخانه آتش بازی کردند و روز ششم به عدد سن اعلیحضرت همایونی شلیک توپ کردند.
مورخه روز یکشنبه هجدهم ماه صفر المظفر سنه 1302 مطابق هفتم دیسمبر 1884
همینطور که فیش ها را دسته می کنم کتابدار پیر یکی یکی چراغ ها را از انتهای سالن خاموش می کند.
11/5/86
توضیح لازم عکس ها تمامن از سایتهای اینتنرتی تهیه شده چون بعضی از سایتها فیلتر بودند عکس ها بعد از ذخیره روی کامپیوتر مجددن بارگذاری شدند.
برچسبها: داستان
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی