محفلهای اوغاز - حسین خیاط
پیوست ب
ص 190 -
3
از همه محفلها و جمعهای روستای اوغاز پردوامتر و فعال تر ، محفل حسین خیاط است که چند کوچه آن طرفتر از خانة ما قرار دارد. این محفل را فقرا و گداها و دراویش و لوطییهای جلگه قوچان و شیروان که به اوغار میآیند ؛ به وجود میآورند. آنها شبها در خانة حسین خیاط گرد هم میآیند و برنامههای نقالی و شاهنامهخوانی خود را آغاز میکنند ، و تا سپیده صبح ادامه میدهند.
بابا فقیر کهنه اوغازی میدان دار محفل است. قوروه فقیر از شهر کهنه قوچان ، رمو فقیر از جلگة "تیتکانلو"ی قوچان ، دیگری از روستای خانه سر شیروان ، گاهی هم قوروه لوطی میآید و با چند فقیر دیگر ، تعدادشان به هفت ، هشت نفر میرسد.
اعضای این جمع روزها هریک به سوی قلعهای از روستاهای دره "سیوکانلو" که اوغاز مرکز آن است ، میروند و به نوبت هر گدا به یک روستا میرود و به هنگام عصر ، به اوغاز بر میگردند و آنچه از گندم و جو تکه نان در انبانشان جمع کردهاند، به دکانداران میفروشند و چای و روغن و قند و چیزهای دیگری میخرند و غروب یکی پس از دیگری وارد خانة حسین خیاط میشوند. حسین خیاط ، اصلیتش قوچانی است و در اوغاز "چوخا" میدوزد و شبها تا صبح کار میکند و چرخ خیاطیاش در ناله و فریاد است و روزها ، در خواب.
زن حسین(اوغول جمال) ، هر شب یک جور غذای گرم برای آنها تهیه میکند و حوصله زیادی در پذیرایی از این گونه مهمانان جور واجور را دارد.
بابا فقیر که گویا تمام شاهنامه را از بر است، به آوایی گرم و بلند ، چنان شاهنامه سرایی میکند که انگار جنگ رستم و اسفندیار در حال رخ دادن است و سکوت و حیرت بر جمع حکمفرما میشود.
برخی شبها کتابهای چهل طوطی ، سلیم جواهر فروش ، امیر ارسلان نامدار و شیرویه نامدار دست به دست میگردد و خوانده میشود و دیگران گوش میدهند ، اوغول جمال هم برایشان چای میآورد. اُستا حسین خیاط هم بدقت گوش میدهد تا کسی کتاب را اشتباه نخواند ، یا جملهای را جا نیندازد. او تمام این کتابها را ازبک است و اشعار و مَثلهای کردی و ترکی و فارسی بسیاری بلد است که هر بار آنها را چاشنی حرفهایش میکند و همه را به خنده میاندازد و حال و هوای دیکری بوجود میآورد.
در خانه اگر جایی پیدا شود که کسی بتواند بنشیند ، از همسایهها و دیگر روستاییان به آنجا میآیند و به قصه گویی و شاهنامهخوانی و کتابخوانی، گوش میدهند.
از کتاب : درخت چهل دستان – گردآوری و ترجمه : کلیمالله توحدی(کانیمال) –انتشارات محقق مشهد – چاپ اول زمستان 1379 –– تیراژ 2200 نسخه
آدرسی برای معرفی پژوهشگر ارجمند و توانا کليم الله توحدي
و یک مصاحبه از او در اینجا
ص 190 -
3
از همه محفلها و جمعهای روستای اوغاز پردوامتر و فعال تر ، محفل حسین خیاط است که چند کوچه آن طرفتر از خانة ما قرار دارد. این محفل را فقرا و گداها و دراویش و لوطییهای جلگه قوچان و شیروان که به اوغار میآیند ؛ به وجود میآورند. آنها شبها در خانة حسین خیاط گرد هم میآیند و برنامههای نقالی و شاهنامهخوانی خود را آغاز میکنند ، و تا سپیده صبح ادامه میدهند.
بابا فقیر کهنه اوغازی میدان دار محفل است. قوروه فقیر از شهر کهنه قوچان ، رمو فقیر از جلگة "تیتکانلو"ی قوچان ، دیگری از روستای خانه سر شیروان ، گاهی هم قوروه لوطی میآید و با چند فقیر دیگر ، تعدادشان به هفت ، هشت نفر میرسد.
اعضای این جمع روزها هریک به سوی قلعهای از روستاهای دره "سیوکانلو" که اوغاز مرکز آن است ، میروند و به نوبت هر گدا به یک روستا میرود و به هنگام عصر ، به اوغاز بر میگردند و آنچه از گندم و جو تکه نان در انبانشان جمع کردهاند، به دکانداران میفروشند و چای و روغن و قند و چیزهای دیگری میخرند و غروب یکی پس از دیگری وارد خانة حسین خیاط میشوند. حسین خیاط ، اصلیتش قوچانی است و در اوغاز "چوخا" میدوزد و شبها تا صبح کار میکند و چرخ خیاطیاش در ناله و فریاد است و روزها ، در خواب.
زن حسین(اوغول جمال) ، هر شب یک جور غذای گرم برای آنها تهیه میکند و حوصله زیادی در پذیرایی از این گونه مهمانان جور واجور را دارد.
بابا فقیر که گویا تمام شاهنامه را از بر است، به آوایی گرم و بلند ، چنان شاهنامه سرایی میکند که انگار جنگ رستم و اسفندیار در حال رخ دادن است و سکوت و حیرت بر جمع حکمفرما میشود.
برخی شبها کتابهای چهل طوطی ، سلیم جواهر فروش ، امیر ارسلان نامدار و شیرویه نامدار دست به دست میگردد و خوانده میشود و دیگران گوش میدهند ، اوغول جمال هم برایشان چای میآورد. اُستا حسین خیاط هم بدقت گوش میدهد تا کسی کتاب را اشتباه نخواند ، یا جملهای را جا نیندازد. او تمام این کتابها را ازبک است و اشعار و مَثلهای کردی و ترکی و فارسی بسیاری بلد است که هر بار آنها را چاشنی حرفهایش میکند و همه را به خنده میاندازد و حال و هوای دیکری بوجود میآورد.
در خانه اگر جایی پیدا شود که کسی بتواند بنشیند ، از همسایهها و دیگر روستاییان به آنجا میآیند و به قصه گویی و شاهنامهخوانی و کتابخوانی، گوش میدهند.
از کتاب : درخت چهل دستان – گردآوری و ترجمه : کلیمالله توحدی(کانیمال) –انتشارات محقق مشهد – چاپ اول زمستان 1379 –– تیراژ 2200 نسخه
آدرسی برای معرفی پژوهشگر ارجمند و توانا کليم الله توحدي
و یک مصاحبه از او در اینجا
برچسبها: رونویسی از کتاب
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی