به این میگویند کاری که کارستان است
نکته **سبک نوشتار عینن از روی کتاب است**
برگرفته از مقدمه کتاب –
بَعدَ الحَمدِ و الصَّلاه : نزدیک بچهل سال است که بتوفیق خدای بزرگ و جذب و کشش باطن پرفروغ حضرت مولانا عظمالله اسراره که معدن حقایق و سرچشمه فیاض معرفت است بمطالعه و تامل در مثنوی شریف اشتغال دارم ، در ین مدت بارها مثنوی را از آغاز تا پایان خواندهام و شروح و حواشی آن کتاب آسمانی را در مطالعه گرفتهام و چون در آغاز کار چاپ مشهور علاءالدوله را در دسترس داشتم مشکلات بسیار مییافتم که حل آن برایم سخت دشوار میافتاد زیرا طبع مذکور با وجود مزایایی که بر اکثر چاپهای ایران و هند دارد و مطابق گفته مصحح ، مبتنی بر نسخهای بسیار کهن از مثنوی است ، اغلاط و تصحیف فراوان و اشعار اضافی که صوفیان و یا خوانندگان دیگر از پیش خود افزودهاند ، در آن راه یافته است و این همه موجب دشواری فهم و پریشانی خاطر خواننده تواند بود بخصوص از جهت کلمات نادر که تغییر یافته و یا دوچار تصحیف گردیده و نیز ابیات دخیل که گاه رشته مطلب از هم گسیخته است. از اینرو در هزار و سیصد بیست و یک هجری شمسی این نسخه را با مثنوی خطی بتصحیح عبداللطیف عباسی که در دو نوبت مثنوی شریف را از روی هشتاد نسخه بگفته خود تصحیح کرده است ، مقابله کردم و باز هم چنانکه افتد باید گرهی از کار گشوده نگشت.سپس نسخه چاپ لیدن را که باهتمام استاد فقید و گرانمایه ، رینولد الین نیکلسون از محققین بزرگ بطبع رسیده است با چاپ علاءالدوله برابر فرو خواندم و موارد اختلاف را در حاشیه قید کردم و بدین نتیجه رسیدم که بهترین چاپ همان طبع لیدن است که با رعایت کمال دقت و امانت از روی نسخههای قدیم چاپ شده و کوششی که پیشتر در مقابله کرده بودم چندان سودمند نبودهاست. برای آنکه از نظر و عقیده مولانا در هر مساله بنحو تفضیل مطلع شوم و اصول افکار وی را بصورت منظم بدست آورم درصدد برآمدم که فهرستی برای مطالب مثنوی ترتیب دهم ، علت این امر چنانکه بر خوانندگان محترم روشن است ، این بود که مثنوی مانند دیگر کتب بابواب و فصول قسمت نشده و از حیث نظم و ترتیب ، اسلوب مانند قرآن کریم دارد که معارف و اصول عقاید و قواعد فقه و احکام و نصایح ، پُشتاپُشت در آن مذکور و مطابق حکمت الهی بهم آمیخته است و مانند کتاب آفرینش ، نظمی بخود مخصوص دارد و تابع سنن و آیینهای مصنفان و مولفان کتب عادی و معمولی نیست و از اینرو افکار فلسفی و اصول تصوف و مبانی علوم اسلامی در مثنوی پراکنده و متفرق است و فیالمثل ممکن است مطلبی بنحو اجمال در دفتر اول ذکر شود و تفصیل آن در دفتر دیگر و یا مواضع مختلف بیاید و تا آنگاه که نظر مولانا در همه موارد پشت سرهم قرار نگیرد بالطبع فهم آن مطلب از روی شمول و احاطه میسر نمیشود.
در مهر ماه هزار و سیصد و بیست و چهار هجری شمسی بدین کار دست زدم و هر روز چند ساعت صرف کردم تا در آخر اسفند ماه هزار و سیصد و بیست و پنج ، فهرستی از مطالب مثنوی ، بر وفق سلیقه و اطلاع خود در آن ایام فراهم ساختم ، این فهرست در آثاری که از این پس منتشر کردم و در مطالعه مثنوی بسیار سودمند افتاد ولی دیری نگذشت که از روی یقین دانستم که وسعت و تنوع مباحث در مثنوی بیش از آنست که من با این مایه اندک و بضاعت مُزجاه بتوانم بر آن اطلاع حاصل کنم و پس از آن هرچه بیشتر خواندم بنقص کار خود واقف تر شدم و خود را مانند کسی یافتم که مناسب وسائل خویش از دریایی ژرف و بیکرانه و پهناور چند جوی خرد و خوار مایه جدا کند و یا بنوعی از حاصل دریا و گوهرهای آن که میشناسد اکتفا جوید و تکرار نظر و مطالعه باثبات رسانید که مولانا بر همه علوم و معارف که در روزگار وی معمول بوده احاطه داشته و بنیروی فکرت دوربین و پرده شکاف از آن همه گذر کرده و تا مقداری نه اندک بسوی زمان حاضر پیش آمده و در بعضی مسائل آن سوتر هم رفته است.
و چون فهرستی چنین ، مناسب اطلاع و دانش کسی که آن را ترتیب میدهد بیگمان بنسبت اشخاص و حدود معلومات ایشان تفاوت روشن پدید میآید ، این نکته بر یک کس هم که در حدی معین ایست و درنگ نکند راست و درست منطبق میگردد.
بحسب نمونه ، لب لباب تالیف کاشفی هروی و مرآهالمثنوی تالیف قاضی تلمذ حسین را که هردو در این کار پیش قدم بودهاند میتوان در خاطر آورد که اولین محدود است به : جوامع اطوار شریعت و دقائق اسرار طریقت و لوامع انوار حقیقت. و مولف با آنکه دست بعملی خطیر و نوآیین زده ولی عنایت او منحصر بوده است بمباحثی که در کتب صوفیان عصر وی و یا آن طبقه متنسک و متمسک برسوم و روایات مشایخ تداول داشته و از اینرو دقائق قکر و نظر مولانا در مسائل فلسفی و اجتماعی و علمالنفس و کلام و اصول تربیت از وی فوت شده است و دومین یعنی مرآهالمثنوی بیشتر متکی است بر اصول اخلاق و مبانی دینی هرچند که از لحاظ تنوع و تجزیه آراء و نظرهای مولانا کاری سخت شگرف و در خور آفرین است.
میتوان گفت که کثرت مضمون و سرعت انتقال و حسن تعبیر و مهارت مولانا در پیوستن معانی گوناگون بیکدیگر سبب قوی و عامل نیرومندی است که اعجاب و حیرت خواننده را چنان بر میانگیزد که بیاختیار در پی گوینده حیرت انگیز مثنوی میرود بصورتی که مقصد را نمیشناسد و بجزئیات هم التفاتی نمیتواند بکند مانند کسی که بر هواپیما یا مرکبی شتابنده و تیز رفتار سوار است که راه را میپیماید و از مناظری که بر آنها میگذرد اطلاع کافی بدست نمیآورد. این نکته را بارها در خود آزمودهام و بدین سبب هرکس را که بخواهد فهرستی کامل و تمام از مطالب مثنوی مرتب سازد در نقص و نا تمامی کار خود معذور میدارم.
این فهرست که خود مهیا ساختهام و نیز لب لباب و مرآهالمثنوی با وجود ناتمامی بسیار بکارم خورده و در فهم مثنوی دستگیر بودهاست.
پیش از ترتیب این فهرست ، بفکر افتاده بودم که بجای اعتماد بر شروح ، مثنوی را از روی دیگر آثار مولانا و با سنجش مآخذ و منابع آن ، از کتب دینی و تصوف و متون ادبی و آرا متکلمین و حکمای اسلام و کتابهای امثال و قصص و اخبار ، مورد بحث قرار دهم و چون دیوان کبیر و فیهمافیه که در ایران و هند بطبع رسیده بود بهیچ روی مایه اطمینانم نبود بدین جهت از نسخههای مختلف این دو کتاب که در کتبخانههای ترکیه وجود داشت میکرو فیلم تهیه کردم و نخست فیهمافیه را پس از مقابله با ضمائم و حواشی در سال 1330 بطبع رساندم و پس از آن دیوان کبیر را با مقابله ده نسخه در مدت ده سال (1345 – 1334) انتشار دادم و برای خود فهرستی از مطالب مشترک میان آنها و مثنوی منظم ساختم که در ایضاح افکار مولانا راهبر و دستیاری سخت کار آمد و سودمند است . نظیر این عمل را از حیث مقایسه مطالب ، در مورد مکتوبات مولانا و مجالس سبعه (چاپ ترکیه) نیز معمول داشتم.
هم بدین نظر عکس چند نسخه از معارف سلطانالعلما بهاءولد پدر مولانا و معارف برهانالدین محقق ترمذی پیر نخستین وی، فراهم ساختم. این دو اثر نفیس را هم مقابله و با تعلیقات منتشر کردم و همچنان فهرستی از مواضع مشترک میان آنها و مثنوی ترتیب دادم. معارف سلطانالعلما در چهار مجلد بسال 1333 ، 1338 و معارف برهان محقق در سال 1339 بنفقه وزارت فرهنگ بطبع رسیده است.
دیگر از کتبی که مقابله و تصحیح کرده ولی بطبع آن توفیق نیافتهام مقالات شمس تبریزی است که مختصری از وصف نسخههای موجود و اهمیت آنرا در شرح حال مولانا (طبع طهران 1333 ، ص 211-208) بازگفتهام.
مقالات شمس تبریزی از حیث الفاظ و تعبیرات و قصص و مضامین در مثنوی تاثیری ژرف و روشن دارد و بسیاری از مشکلات مثنوی را بوسیله آن ، میتوان باز گشود ، از مطالب این کتاب نیز فهرستی آمادهام که هم اکنون در تکمیل و بار دیگر در تطبیق آن بر مثنوی میکوشم.
این کتب که بر شمردم بمنزله سرچشمههای اصلی افکار مولاناست ولی جز اینها بسیاری از کتب تفسیر و فقه و حدیث و فلسفه و تصوف و اخبار و قصص و امثال که پیش از مثنوی یا نزدیک بعهد مولانا تالیف شدهاست سراپا خواندهام و مواضع حاجت را یادداشت کردهام ، نمونهای از اینگونه بحث و فحص را در "احادیث مثنوی" طبع تهران 1334 و نیز در "مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی" طبع تهران 1333 میتوانید ملاحظه فرمایید.
در نتیجه مطالعه دائم بر هریک از این دو ، مطالبی افزودهام که در این شرح بنظرتان خواهد رسید.
از میانه مولفات پیشینیان ، بیش از همه آثار محمد غزالی مطمح نظر مولانا بوده است ، طرز و شیوه بحث و افکار و اطلاعات حجةالسلام در احیاءالعلوم اثری عمیق در فکر مولانا بجای گذاشتهاست. برای این کتاب هم فهرست جامعی مرتب ساختهام و بمدد آن توانستهام در حد خود برای فهم مثنوی فایده برگیرم ، کاری بدینوگونه در مورد فتوحات مکیه تالیف ابن عربی و از متون مهم عرفان نیز بانجام رسانیدهام ولی از آن طرفی نبستهام.
آثار حکیم سنایی و فریدالدین عطار نیشابوری را بارها خواندهام و اصول مطالب آن آثار را بیرون کشیده و بحسب ارتباط با مثنوی آنها را نظم و ترتیبی جداگانه دادهام.
آثار منظوم و منثور این دو بزرگوار خاصه حدیقهالحقیقه و تذکرهالاولیاء و منطقالطیر مورد توجه حضرت مولانا بوده و یاران و مریدان وی حدیقه و منطقالطیر را میخواندهاند و مولانا بهمین سبب نظم مثنوی را بخواهش حسامالدین چلبی آغاز فرموده و آن را بر وزن منطقالطیر و در بحر رمل مسدس مقصور سروده است.
آنچه بر شمردم نه برای خود بینی و خودنمایی است بلکه شرح عظمت مثنوی و عجز و ناتوانی بنده است که با وجود کار و کوشش پیاپی و دائم اکنون با کمال صراحت و از روی صدق و صفا ، منصفانه اعتراف میکنم که هنوز در اول قدم فرومانده و بِسَرِ سِرّی از اسرار کلام مولانا نرسیدهام و درین مکتب آن نو آموز را مانم که در شناخت حروف الفبا بازمانده و گامی فراتر ننهاده است.
در اسفند ماه هزار و سیصد و هیجده هجری شمسی مرحوم اسماعیل مرآت وزیر فرهنگ مقررّ داشته بود که خلاصهای از مثنوی بهمراه توضیح و شرح ابیات که برمیگزینم فراهم آورم ، این خلاصه را ترتیب دادم و در سال هزار و سیصد و بیست و یک زیور طبع و انتشار یافت و دوستانم بچشم رضا و مرحمت در آن اثر ناچیز نگریستند و علامه فقید نیکلسون در نامهای که نوشته بود مرا بر اتمام آن ، تحریض و ترغیب فرموده بود ، این خلاصه مشتمل بود بر قسمتی از دفتر اول و دوم مثنوی که برای دانش آموزان دبیرستانها تهیه کرده بودم و بسبب موانعی که پیش آمد بقیه در عهده تعویق ماند.
اما در آن روزگار بالنّسبه جوان بودم و بیباکی و گستاخی جوانی مرا دلیر میداشت و بدین عمل خطیر برمیانگیخت ، علاوه آنکه در آن هنگام از نعمت مصاحبت و رهبری دو دانشمند بزرگوار علامه محمد قزوینی و محمدعلی فروغی(ذکاءالملک) برخوردار بودم و هرجا که تردد خاطر دست میداد یا مشکلی پیش میآمد از فکر بلند و نیت پاک آن دو استادد یاری میجستم و خویش را از نگرانی و دشواری ، رهایی میدادم ، امروز جوان نیستم و بقله پیری رسیدهام و مانند هرکسی که در دهه هفتاد است بدل و دست میلرزم و از بزرگی و گرانی این عمل که در پیش دارم سخت میهراسم و از برکت همنشینی و مشورت مثل آن دو بزرگوار نیز محروم و بی نصیبم.
..... جهت خواندن بقیه مقدمه ، کتاب را پیشنهاد میکنم:
از کتاب : شرح مثنوی شریف - جزو نخستین از دفتر اول – بدیعالزمان فروزانفر – شرکت انتشارات علمی فرهنگی – چاپ اول 1346 – چاپ هفتم 1373 – تیراژ 3000 نسخه –
برگرفته از مقدمه کتاب –
بَعدَ الحَمدِ و الصَّلاه : نزدیک بچهل سال است که بتوفیق خدای بزرگ و جذب و کشش باطن پرفروغ حضرت مولانا عظمالله اسراره که معدن حقایق و سرچشمه فیاض معرفت است بمطالعه و تامل در مثنوی شریف اشتغال دارم ، در ین مدت بارها مثنوی را از آغاز تا پایان خواندهام و شروح و حواشی آن کتاب آسمانی را در مطالعه گرفتهام و چون در آغاز کار چاپ مشهور علاءالدوله را در دسترس داشتم مشکلات بسیار مییافتم که حل آن برایم سخت دشوار میافتاد زیرا طبع مذکور با وجود مزایایی که بر اکثر چاپهای ایران و هند دارد و مطابق گفته مصحح ، مبتنی بر نسخهای بسیار کهن از مثنوی است ، اغلاط و تصحیف فراوان و اشعار اضافی که صوفیان و یا خوانندگان دیگر از پیش خود افزودهاند ، در آن راه یافته است و این همه موجب دشواری فهم و پریشانی خاطر خواننده تواند بود بخصوص از جهت کلمات نادر که تغییر یافته و یا دوچار تصحیف گردیده و نیز ابیات دخیل که گاه رشته مطلب از هم گسیخته است. از اینرو در هزار و سیصد بیست و یک هجری شمسی این نسخه را با مثنوی خطی بتصحیح عبداللطیف عباسی که در دو نوبت مثنوی شریف را از روی هشتاد نسخه بگفته خود تصحیح کرده است ، مقابله کردم و باز هم چنانکه افتد باید گرهی از کار گشوده نگشت.سپس نسخه چاپ لیدن را که باهتمام استاد فقید و گرانمایه ، رینولد الین نیکلسون از محققین بزرگ بطبع رسیده است با چاپ علاءالدوله برابر فرو خواندم و موارد اختلاف را در حاشیه قید کردم و بدین نتیجه رسیدم که بهترین چاپ همان طبع لیدن است که با رعایت کمال دقت و امانت از روی نسخههای قدیم چاپ شده و کوششی که پیشتر در مقابله کرده بودم چندان سودمند نبودهاست. برای آنکه از نظر و عقیده مولانا در هر مساله بنحو تفضیل مطلع شوم و اصول افکار وی را بصورت منظم بدست آورم درصدد برآمدم که فهرستی برای مطالب مثنوی ترتیب دهم ، علت این امر چنانکه بر خوانندگان محترم روشن است ، این بود که مثنوی مانند دیگر کتب بابواب و فصول قسمت نشده و از حیث نظم و ترتیب ، اسلوب مانند قرآن کریم دارد که معارف و اصول عقاید و قواعد فقه و احکام و نصایح ، پُشتاپُشت در آن مذکور و مطابق حکمت الهی بهم آمیخته است و مانند کتاب آفرینش ، نظمی بخود مخصوص دارد و تابع سنن و آیینهای مصنفان و مولفان کتب عادی و معمولی نیست و از اینرو افکار فلسفی و اصول تصوف و مبانی علوم اسلامی در مثنوی پراکنده و متفرق است و فیالمثل ممکن است مطلبی بنحو اجمال در دفتر اول ذکر شود و تفصیل آن در دفتر دیگر و یا مواضع مختلف بیاید و تا آنگاه که نظر مولانا در همه موارد پشت سرهم قرار نگیرد بالطبع فهم آن مطلب از روی شمول و احاطه میسر نمیشود.
در مهر ماه هزار و سیصد و بیست و چهار هجری شمسی بدین کار دست زدم و هر روز چند ساعت صرف کردم تا در آخر اسفند ماه هزار و سیصد و بیست و پنج ، فهرستی از مطالب مثنوی ، بر وفق سلیقه و اطلاع خود در آن ایام فراهم ساختم ، این فهرست در آثاری که از این پس منتشر کردم و در مطالعه مثنوی بسیار سودمند افتاد ولی دیری نگذشت که از روی یقین دانستم که وسعت و تنوع مباحث در مثنوی بیش از آنست که من با این مایه اندک و بضاعت مُزجاه بتوانم بر آن اطلاع حاصل کنم و پس از آن هرچه بیشتر خواندم بنقص کار خود واقف تر شدم و خود را مانند کسی یافتم که مناسب وسائل خویش از دریایی ژرف و بیکرانه و پهناور چند جوی خرد و خوار مایه جدا کند و یا بنوعی از حاصل دریا و گوهرهای آن که میشناسد اکتفا جوید و تکرار نظر و مطالعه باثبات رسانید که مولانا بر همه علوم و معارف که در روزگار وی معمول بوده احاطه داشته و بنیروی فکرت دوربین و پرده شکاف از آن همه گذر کرده و تا مقداری نه اندک بسوی زمان حاضر پیش آمده و در بعضی مسائل آن سوتر هم رفته است.
و چون فهرستی چنین ، مناسب اطلاع و دانش کسی که آن را ترتیب میدهد بیگمان بنسبت اشخاص و حدود معلومات ایشان تفاوت روشن پدید میآید ، این نکته بر یک کس هم که در حدی معین ایست و درنگ نکند راست و درست منطبق میگردد.
بحسب نمونه ، لب لباب تالیف کاشفی هروی و مرآهالمثنوی تالیف قاضی تلمذ حسین را که هردو در این کار پیش قدم بودهاند میتوان در خاطر آورد که اولین محدود است به : جوامع اطوار شریعت و دقائق اسرار طریقت و لوامع انوار حقیقت. و مولف با آنکه دست بعملی خطیر و نوآیین زده ولی عنایت او منحصر بوده است بمباحثی که در کتب صوفیان عصر وی و یا آن طبقه متنسک و متمسک برسوم و روایات مشایخ تداول داشته و از اینرو دقائق قکر و نظر مولانا در مسائل فلسفی و اجتماعی و علمالنفس و کلام و اصول تربیت از وی فوت شده است و دومین یعنی مرآهالمثنوی بیشتر متکی است بر اصول اخلاق و مبانی دینی هرچند که از لحاظ تنوع و تجزیه آراء و نظرهای مولانا کاری سخت شگرف و در خور آفرین است.
میتوان گفت که کثرت مضمون و سرعت انتقال و حسن تعبیر و مهارت مولانا در پیوستن معانی گوناگون بیکدیگر سبب قوی و عامل نیرومندی است که اعجاب و حیرت خواننده را چنان بر میانگیزد که بیاختیار در پی گوینده حیرت انگیز مثنوی میرود بصورتی که مقصد را نمیشناسد و بجزئیات هم التفاتی نمیتواند بکند مانند کسی که بر هواپیما یا مرکبی شتابنده و تیز رفتار سوار است که راه را میپیماید و از مناظری که بر آنها میگذرد اطلاع کافی بدست نمیآورد. این نکته را بارها در خود آزمودهام و بدین سبب هرکس را که بخواهد فهرستی کامل و تمام از مطالب مثنوی مرتب سازد در نقص و نا تمامی کار خود معذور میدارم.
این فهرست که خود مهیا ساختهام و نیز لب لباب و مرآهالمثنوی با وجود ناتمامی بسیار بکارم خورده و در فهم مثنوی دستگیر بودهاست.
پیش از ترتیب این فهرست ، بفکر افتاده بودم که بجای اعتماد بر شروح ، مثنوی را از روی دیگر آثار مولانا و با سنجش مآخذ و منابع آن ، از کتب دینی و تصوف و متون ادبی و آرا متکلمین و حکمای اسلام و کتابهای امثال و قصص و اخبار ، مورد بحث قرار دهم و چون دیوان کبیر و فیهمافیه که در ایران و هند بطبع رسیده بود بهیچ روی مایه اطمینانم نبود بدین جهت از نسخههای مختلف این دو کتاب که در کتبخانههای ترکیه وجود داشت میکرو فیلم تهیه کردم و نخست فیهمافیه را پس از مقابله با ضمائم و حواشی در سال 1330 بطبع رساندم و پس از آن دیوان کبیر را با مقابله ده نسخه در مدت ده سال (1345 – 1334) انتشار دادم و برای خود فهرستی از مطالب مشترک میان آنها و مثنوی منظم ساختم که در ایضاح افکار مولانا راهبر و دستیاری سخت کار آمد و سودمند است . نظیر این عمل را از حیث مقایسه مطالب ، در مورد مکتوبات مولانا و مجالس سبعه (چاپ ترکیه) نیز معمول داشتم.
هم بدین نظر عکس چند نسخه از معارف سلطانالعلما بهاءولد پدر مولانا و معارف برهانالدین محقق ترمذی پیر نخستین وی، فراهم ساختم. این دو اثر نفیس را هم مقابله و با تعلیقات منتشر کردم و همچنان فهرستی از مواضع مشترک میان آنها و مثنوی ترتیب دادم. معارف سلطانالعلما در چهار مجلد بسال 1333 ، 1338 و معارف برهان محقق در سال 1339 بنفقه وزارت فرهنگ بطبع رسیده است.
دیگر از کتبی که مقابله و تصحیح کرده ولی بطبع آن توفیق نیافتهام مقالات شمس تبریزی است که مختصری از وصف نسخههای موجود و اهمیت آنرا در شرح حال مولانا (طبع طهران 1333 ، ص 211-208) بازگفتهام.
مقالات شمس تبریزی از حیث الفاظ و تعبیرات و قصص و مضامین در مثنوی تاثیری ژرف و روشن دارد و بسیاری از مشکلات مثنوی را بوسیله آن ، میتوان باز گشود ، از مطالب این کتاب نیز فهرستی آمادهام که هم اکنون در تکمیل و بار دیگر در تطبیق آن بر مثنوی میکوشم.
این کتب که بر شمردم بمنزله سرچشمههای اصلی افکار مولاناست ولی جز اینها بسیاری از کتب تفسیر و فقه و حدیث و فلسفه و تصوف و اخبار و قصص و امثال که پیش از مثنوی یا نزدیک بعهد مولانا تالیف شدهاست سراپا خواندهام و مواضع حاجت را یادداشت کردهام ، نمونهای از اینگونه بحث و فحص را در "احادیث مثنوی" طبع تهران 1334 و نیز در "مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی" طبع تهران 1333 میتوانید ملاحظه فرمایید.
در نتیجه مطالعه دائم بر هریک از این دو ، مطالبی افزودهام که در این شرح بنظرتان خواهد رسید.
از میانه مولفات پیشینیان ، بیش از همه آثار محمد غزالی مطمح نظر مولانا بوده است ، طرز و شیوه بحث و افکار و اطلاعات حجةالسلام در احیاءالعلوم اثری عمیق در فکر مولانا بجای گذاشتهاست. برای این کتاب هم فهرست جامعی مرتب ساختهام و بمدد آن توانستهام در حد خود برای فهم مثنوی فایده برگیرم ، کاری بدینوگونه در مورد فتوحات مکیه تالیف ابن عربی و از متون مهم عرفان نیز بانجام رسانیدهام ولی از آن طرفی نبستهام.
آثار حکیم سنایی و فریدالدین عطار نیشابوری را بارها خواندهام و اصول مطالب آن آثار را بیرون کشیده و بحسب ارتباط با مثنوی آنها را نظم و ترتیبی جداگانه دادهام.
آثار منظوم و منثور این دو بزرگوار خاصه حدیقهالحقیقه و تذکرهالاولیاء و منطقالطیر مورد توجه حضرت مولانا بوده و یاران و مریدان وی حدیقه و منطقالطیر را میخواندهاند و مولانا بهمین سبب نظم مثنوی را بخواهش حسامالدین چلبی آغاز فرموده و آن را بر وزن منطقالطیر و در بحر رمل مسدس مقصور سروده است.
آنچه بر شمردم نه برای خود بینی و خودنمایی است بلکه شرح عظمت مثنوی و عجز و ناتوانی بنده است که با وجود کار و کوشش پیاپی و دائم اکنون با کمال صراحت و از روی صدق و صفا ، منصفانه اعتراف میکنم که هنوز در اول قدم فرومانده و بِسَرِ سِرّی از اسرار کلام مولانا نرسیدهام و درین مکتب آن نو آموز را مانم که در شناخت حروف الفبا بازمانده و گامی فراتر ننهاده است.
در اسفند ماه هزار و سیصد و هیجده هجری شمسی مرحوم اسماعیل مرآت وزیر فرهنگ مقررّ داشته بود که خلاصهای از مثنوی بهمراه توضیح و شرح ابیات که برمیگزینم فراهم آورم ، این خلاصه را ترتیب دادم و در سال هزار و سیصد و بیست و یک زیور طبع و انتشار یافت و دوستانم بچشم رضا و مرحمت در آن اثر ناچیز نگریستند و علامه فقید نیکلسون در نامهای که نوشته بود مرا بر اتمام آن ، تحریض و ترغیب فرموده بود ، این خلاصه مشتمل بود بر قسمتی از دفتر اول و دوم مثنوی که برای دانش آموزان دبیرستانها تهیه کرده بودم و بسبب موانعی که پیش آمد بقیه در عهده تعویق ماند.
اما در آن روزگار بالنّسبه جوان بودم و بیباکی و گستاخی جوانی مرا دلیر میداشت و بدین عمل خطیر برمیانگیخت ، علاوه آنکه در آن هنگام از نعمت مصاحبت و رهبری دو دانشمند بزرگوار علامه محمد قزوینی و محمدعلی فروغی(ذکاءالملک) برخوردار بودم و هرجا که تردد خاطر دست میداد یا مشکلی پیش میآمد از فکر بلند و نیت پاک آن دو استادد یاری میجستم و خویش را از نگرانی و دشواری ، رهایی میدادم ، امروز جوان نیستم و بقله پیری رسیدهام و مانند هرکسی که در دهه هفتاد است بدل و دست میلرزم و از بزرگی و گرانی این عمل که در پیش دارم سخت میهراسم و از برکت همنشینی و مشورت مثل آن دو بزرگوار نیز محروم و بی نصیبم.
..... جهت خواندن بقیه مقدمه ، کتاب را پیشنهاد میکنم:
از کتاب : شرح مثنوی شریف - جزو نخستین از دفتر اول – بدیعالزمان فروزانفر – شرکت انتشارات علمی فرهنگی – چاپ اول 1346 – چاپ هفتم 1373 – تیراژ 3000 نسخه –
یادداشت ضروری : بسیاری از عکسها بدلیل فیلتر بودن سایتهای بار گذارنده از نو دانلود و در اینجا بارگذاری شده است.
برچسبها: رونویسی از کتاب
1 نظر:
با درود بر شما
از مطالب خوب شما سپاسگزارم.
خدا قوت
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی