۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

به این می‌گویند کاری که کارستان است

نکته **سبک نوشتار عینن از روی کتاب است**

برگرفته از مقدمه کتاب –
بَعدَ الحَمدِ و الصَّلاه : نزدیک بچهل سال است که بتوفیق خدای بزرگ و جذب و کشش باطن پرفروغ حضرت مولانا عظم‎الله اسراره که معدن حقایق و سرچشمه فیاض معرفت است بمطالعه و تامل در مثنوی شریف اشتغال دارم ، در ین مدت بارها مثنوی را از آغاز تا پایان خوانده‌ام و شروح و حواشی آن کتاب آسمانی را در مطالعه گرفته‌ام و چون در آغاز کار چاپ مشهور علاءالدوله را در دسترس داشتم مشکلات بسیار می‎یافتم که حل آن برایم سخت دشوار می‎افتاد زیرا طبع مذکور با وجود مزایایی که بر اکثر چاپهای ایران و هند دارد و مطابق گفته مصحح ، مبتنی بر نسخه‎ای بسیار کهن از مثنوی است ، اغلاط و تصحیف فراوان و اشعار اضافی که صوفیان و یا خوانندگان دیگر از پیش خود افزوده‌اند ، در آن راه یافته‎ است و این همه موجب دشواری فهم و پریشانی خاطر خواننده تواند بود بخصوص از جهت کلمات نادر که تغییر یافته و یا دوچار تصحیف گردیده و نیز ابیات دخیل که گاه رشته‎ مطلب از هم گسیخته است. از اینرو در هزار و سیصد بیست و یک هجری شمسی این نسخه را با مثنوی خطی بتصحیح عبداللطیف عباسی که در دو نوبت مثنوی شریف را از روی هشتاد نسخه بگفته خود تصحیح کرده است ، مقابله کردم و باز هم چنانکه افتد باید گرهی از کار گشوده نگشت.سپس نسخه چاپ لیدن را که باهتمام استاد فقید و گرانمایه ، رینولد الین نیکلسون از محققین بزرگ بطبع رسیده است با چاپ علاءالدوله برابر فرو خواندم و موارد اختلاف را در حاشیه قید کردم و بدین نتیجه رسیدم که بهترین چاپ همان طبع لیدن است که با رعایت کمال دقت و امانت از روی نسخه‎های قدیم چاپ شده و کوششی که پیش‌تر در مقابله کرده بودم چندان سودمند نبوده‌است. برای آنکه از نظر و عقیده مولانا در هر مساله بنحو تفضیل مطلع شوم و اصول افکار وی را بصورت منظم بدست آورم درصدد برآمدم که فهرستی برای مطالب مثنوی ترتیب دهم ، علت این امر چنانکه بر خوانندگان محترم روشن است ، این بود که مثنوی مانند دیگر کتب بابواب و فصول قسمت نشده و از حیث نظم و ترتیب ، اسلوب مانند قرآن کریم دارد که معارف و اصول عقاید و قواعد فقه و احکام و نصایح ، پُشتاپُشت در آن مذکور و مطابق حکمت الهی بهم آمیخته است و مانند کتاب آفرینش ، نظمی بخود مخصوص دارد و تابع سنن و آیینهای مصنفان و مولفان کتب عادی و معمولی نیست و از اینرو افکار فلسفی و اصول تصوف و مبانی علوم اسلامی در مثنوی پراکنده و متفرق است و فی‌المثل ممکن است مطلبی بنحو اجمال در دفتر اول ذکر شود و تفصیل آن در دفتر دیگر و یا مواضع مختلف بیاید و تا آنگاه که نظر مولانا در همه موارد پشت سرهم قرار نگیرد بالطبع فهم آن مطلب از روی شمول و احاطه میسر نمی‌شود.
در مهر ماه هزار و سیصد و بیست و چهار هجری شمسی بدین کار دست زدم و هر روز چند ساعت صرف کردم تا در آخر اسفند ماه هزار و سیصد و بیست و پنج ، فهرستی از مطالب مثنوی ، بر وفق سلیقه و اطلاع خود در آن ایام فراهم ساختم ، این فهرست در آثاری که از این پس منتشر کردم و در مطالعه مثنوی بسیار سودمند افتاد ولی دیری نگذشت که از روی یقین دانستم که وسعت و تنوع مباحث در مثنوی بیش از آنست که من با این مایه اندک و بضاعت مُزجاه بتوانم بر آن اطلاع حاصل کنم و پس از آن هرچه بیش‌تر خواندم بنقص کار خود واقف تر شدم و خود را مانند کسی یافتم که مناسب وسائل خویش از دریایی ژرف و بی‎کرانه و پهناور چند جوی خرد و خوار مایه جدا کند و یا بنوعی از حاصل دریا و گوهرهای آن که می‎شناسد اکتفا جوید و تکرار نظر و مطالعه باثبات رسانید که مولانا بر همه علوم و معارف که در روزگار وی معمول بوده احاطه داشته و بنیروی فکرت دوربین و پرده شکاف از آن همه گذر کرده و تا مقداری نه اندک بسوی زمان حاضر پیش آمده و در بعضی مسائل آن سوتر هم رفته است.
و چون فهرستی چنین ، مناسب اطلاع و دانش کسی که آن را ترتیب می‌دهد بی‌گمان بنسبت اشخاص و حدود معلومات ایشان تفاوت روشن پدید می‎آید ، این نکته بر یک کس هم که در حدی معین ایست و درنگ نکند راست و درست منطبق می‌گردد.
بحسب نمونه ، لب لباب تالیف کاشفی هروی و مرآه‌المثنوی تالیف قاضی تلمذ حسین را که هردو در این کار پیش قدم بوده‌اند می‎توان در خاطر آورد که اولین محدود است به : جوامع اطوار شریعت و دقائق اسرار طریقت و لوامع انوار حقیقت. و مولف با آنکه دست بعملی خطیر و نوآیین زده ولی عنایت او منحصر بوده است بمباحثی که در کتب صوفیان عصر وی و یا آن طبقه متنسک و متمسک برسوم و روایات مشایخ تداول داشته و از اینرو دقائق قکر و نظر مولانا در مسائل فلسفی و اجتماعی و علم‎النفس و کلام و اصول تربیت از وی فوت شده است و دومین یعنی مرآه‌المثنوی بیشتر متکی است بر اصول اخلاق و مبانی دینی هرچند که از لحاظ تنوع و تجزیه آراء و نظرهای مولانا کاری سخت شگرف و در خور آفرین است.
می‌توان گفت که کثرت مضمون و سرعت انتقال و حسن تعبیر و مهارت مولانا در پیوستن معانی گوناگون بیکدیگر سبب قوی و عامل نیرومندی است که اعجاب و حیرت خواننده را چنان بر می‌انگیزد که بی‌اختیار در پی گوینده حیرت انگیز مثنوی می‌رود بصورتی که مقصد را نمی‌شناسد و بجزئیات هم التفاتی نمی‎تواند بکند مانند کسی که بر هواپیما یا مرکبی شتابنده و تیز رفتار سوار است که راه را می‌پیماید و از مناظری که بر آنها می‌گذرد اطلاع کافی بدست نمی‌آورد. این نکته را بارها در خود آزموده‎ام و بدین سبب هرکس را که بخواهد فهرستی کامل و تمام از مطالب مثنوی مرتب سازد در نقص و نا تمامی کار خود معذور می‌دارم.
این فهرست که خود مهیا ساخته‌ام و نیز لب لباب و مرآه‌المثنوی با وجود ناتمامی بسیار بکارم خورده و در فهم مثنوی دستگیر بوده‌است.
پیش از ترتیب این فهرست ، بفکر افتاده بودم که بجای اعتماد بر شروح ، مثنوی را از روی دیگر آثار مولانا و با سنجش مآخذ و منابع آن ، از کتب دینی و تصوف و متون ادبی و آرا متکلمین و حکمای اسلام و کتابهای امثال و قصص و اخبار ، مورد بحث قرار دهم و چون دیوان کبیر و فیه‌مافیه که در ایران و هند بطبع رسیده بود بهیچ روی مایه اطمینانم نبود بدین جهت از نسخه‎های مختلف این دو کتاب که در کتبخانه‎های ترکیه وجود داشت میکرو فیلم تهیه کردم و نخست فیه‌مافیه را پس از مقابله با ضمائم و حواشی در سال 1330 بطبع رساندم و پس از آن دیوان کبیر را با مقابله ده نسخه در مدت ده سال (1345 – 1334) انتشار دادم و برای خود فهرستی از مطالب مشترک میان آنها و مثنوی منظم ساختم که در ایضاح افکار مولانا راهبر و دستیاری سخت کار آمد و سودمند است . نظیر این عمل را از حیث مقایسه مطالب ، در مورد مکتوبات مولانا و مجالس سبعه (چاپ ترکیه) نیز معمول داشتم.
هم بدین نظر عکس چند نسخه از معارف سلطان‌العلما بهاءولد پدر مولانا و معارف برهان‌الدین محقق ترمذی پیر نخستین وی، فراهم ساختم. این دو اثر نفیس را هم مقابله و با تعلیقات منتشر کردم و همچنان فهرستی از مواضع مشترک میان آنها و مثنوی ترتیب دادم. معارف سلطان‌العلما در چهار مجلد بسال 1333 ، 1338 و معارف برهان محقق در سال 1339 بنفقه وزارت فرهنگ بطبع رسیده است.
دیگر از کتبی که مقابله و تصحیح کرده ولی بطبع آن توفیق نیافته‌ام مقالات شمس تبریزی است که مختصری از وصف نسخه‌های موجود و اهمیت آنرا در شرح حال مولانا (طبع طهران 1333 ، ص 211-208) بازگفته‌ام.
مقالات شمس تبریزی از حیث الفاظ و تعبیرات و قصص و مضامین در مثنوی تاثیری ژرف و روشن دارد و بسیاری از مشکلات مثنوی را بوسیله آن ، می‌توان باز گشود ، از مطالب این کتاب نیز فهرستی آماده‌ام که هم اکنون در تکمیل و بار دیگر در تطبیق آن بر مثنوی می‍کوشم.
این کتب که بر شمردم بمنزله سرچشمه‌های اصلی افکار مولاناست ولی جز اینها بسیاری از کتب تفسیر و فقه و حدیث و فلسفه و تصوف و اخبار و قصص و امثال که پیش از مثنوی یا نزدیک بعهد مولانا تالیف شده‌است سراپا خوانده‌ام و مواضع حاجت را یادداشت کرده‌ام ، نمونه‌ای از اینگونه بحث و فحص را در "احادیث مثنوی" طبع تهران 1334 و نیز در "مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی" طبع تهران 1333 می‌توانید ملاحظه فرمایید.
در نتیجه مطالعه دائم بر هریک از این دو ، مطالبی افزوده‌ام که در این شرح بنظرتان خواهد رسید.
از میانه مولفات پیشینیان ، بیش از همه آثار محمد غزالی مطمح نظر مولانا بوده است ، طرز و شیوه بحث و افکار و اطلاعات حجة‌السلام در احیاء‌العلوم اثری عمیق در فکر مولانا بجای گذاشته‌است. برای این کتاب هم فهرست جامعی مرتب ساخته‌ام و بمدد آن توانسته‌ام در حد خود برای فهم مثنوی فایده برگیرم ، کاری بدینوگونه در مورد فتوحات مکیه تالیف ابن عربی و از متون مهم عرفان نیز بانجام رسانیده‎ام ولی از آن طرفی نبسته‌ام.
آثار حکیم سنایی و فریدالدین عطار نیشابوری را بارها خوانده‌ام و اصول مطالب آن آثار را بیرون کشیده‌ و بحسب ارتباط با مثنوی آنها را نظم و ترتیبی جداگانه داده‌ام.
آثار منظوم و منثور این دو بزرگوار خاصه حدیقه‌الحقیقه و تذکره‌الاولیاء و منطق‌الطیر مورد توجه حضرت مولانا بوده و یاران و مریدان وی حدیقه و منطق‌الطیر را می‌خوانده‌اند و مولانا بهمین سبب نظم مثنوی را بخواهش حسام‌الدین چلبی آغاز فرموده و آن را بر وزن منطق‌الطیر و در بحر رمل مسدس مقصور سروده‌ است.
آنچه بر شمردم نه برای خود بینی و خودنمایی است بلکه شرح عظمت مثنوی و عجز و ناتوانی بنده است که با وجود کار و کوشش پیاپی و دائم اکنون با کمال صراحت و از روی صدق و صفا ، منصفانه اعتراف می‎کنم که هنوز در اول قدم فرومانده‌ و بِسَرِ سِرّی از اسرار کلام مولانا نرسیده‌ام و درین مکتب آن نو آموز را مانم که در شناخت حروف الفبا بازمانده و گامی فراتر ننهاده است.

در اسفند ماه هزار و سیصد و هیجده هجری شمسی مرحوم اسماعیل مرآت وزیر فرهنگ مقررّ داشته بود که خلاصه‌ای از مثنوی بهمراه توضیح و شرح ابیات که برمی‌گزینم فراهم آورم ، این خلاصه را ترتیب دادم و در سال هزار و سیصد و بیست و یک زیور طبع و انتشار یافت و دوستانم بچشم رضا و مرحمت در آن اثر ناچیز نگریستند و علامه فقید نیکلسون در نامه‌ای که نوشته بود مرا بر اتمام آن ، تحریض و ترغیب فرموده بود ، این خلاصه مشتمل بود بر قسمتی از دفتر اول و دوم مثنوی که برای دانش آموزان دبیرستانها تهیه کرده بودم و بسبب موانعی که پیش آمد بقیه در عهده تعویق ماند.
اما در آن روزگار بالنّسبه جوان بودم و بی‌باکی و گستاخی جوانی مرا دلیر می‎داشت و بدین عمل خطیر برمی‌انگیخت ، علاوه آنکه در آن هنگام از نعمت مصاحبت و رهبری دو دانشمند بزرگوار علامه محمد قزوینی و محمدعلی فروغی(ذکاءالملک) برخوردار بودم و هرجا که تردد خاطر دست می‌داد یا مشکلی پیش می‌آمد از فکر بلند و نیت پاک آن دو استادد یاری می‌جستم و خویش را از نگرانی و دشواری ، رهایی می‌دادم ، امروز جوان نیستم و بقله پیری رسیده‌ام و مانند هرکسی که در دهه هفتاد است بدل و دست می‎لرزم و از بزرگی و گرانی این عمل که در پیش دارم سخت می‌هراسم و از برکت همنشینی و مشورت مثل آن دو بزرگوار نیز محروم و بی نصیبم.

..... جهت خواندن بقیه مقدمه ، کتاب را پیشنهاد می‌کنم:




از کتاب : شرح مثنوی شریف - جزو نخستین از دفتر اول – بدیع‌الزمان فروزانفر – شرکت انتشارات علمی فرهنگی – چاپ اول 1346 – چاپ هفتم 1373 – تیراژ 3000 نسخه –

یادداشت ضروری : بسیاری از عکس‌ها بدلیل فیلتر بودن سایتهای بار گذارنده از نو دانلود و در اینجا بارگذاری شده است.

برچسب‌ها:

1 نظر:

Anonymous الهام گفت...

با درود بر شما
از مطالب خوب شما سپاسگزارم.
خدا قوت

۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۳۸  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی