نوروزخوانی
سیاوش کسرایی در «سنگ و شبنم»
ترانه ها
*
من آن ابرم که می آیم ز دریا
روانم در به در صحرا به صحرا
نشان کشتزار تشنه ای کو
که بارانم که بارانم سراپا
*
گلی جا در کنار جو گرفته
گلی مأوا سر کیسو گرفته
بهار است و مرا زین دشت گلپوش
گلی باید که با من خو گرفته
*
چرا با باغ این بیداد رفته ست ؟
بهاری نغمه ها ، از یاد رفته ست ؟
چرا ای بلبلان ِ مانده خاموش
امید گل شدن ، بر باد رفته ست؟
*
بهارم می شکوفد در نگاهت
پر از گل گشته جان من به راهت
به بام آرزویم لانه دارند
پرستوهای چشمان سیاهت
*
*
من آن ابرم که می آیم ز دریا
روانم در به در صحرا به صحرا
نشان کشتزار تشنه ای کو
که بارانم که بارانم سراپا
*
گلی جا در کنار جو گرفته
گلی مأوا سر کیسو گرفته
بهار است و مرا زین دشت گلپوش
گلی باید که با من خو گرفته
*
چرا با باغ این بیداد رفته ست ؟
بهاری نغمه ها ، از یاد رفته ست ؟
چرا ای بلبلان ِ مانده خاموش
امید گل شدن ، بر باد رفته ست؟
*
بهارم می شکوفد در نگاهت
پر از گل گشته جان من به راهت
به بام آرزویم لانه دارند
پرستوهای چشمان سیاهت
*
برچسبها: کوته نوشت ها
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی