۱۳۸۷ اسفند ۲۶, دوشنبه

نوروزخوانی




فریدون مشیری در «تا صبح تابناک اهورایی»


بهار ، روح هستی


رقص این چلچله ها ، و ین همه آوا و نوا
همه گویند که: از راه رسیده ست بهار

کاروان گل و زیبایی و شادی در راه
سخت در جلگه پر برف دویده ست بهار

عشق و شادابی و نور و نفس و شور و امید
همه را بهر تو بر دوش کشیده ست بهار

ارمغانی ست که هر سال به ایثار و نثار
مهربانانه سر راه تو چیده ست بهار

بیدبُن غرق جوانه ست و به رقص آمده است
از در و بام و هوا بس که شنیده ست بهار!

خیز و آغوش در آغوش لطیفش بگشای
روح هستی ست که جان بخش وزیده ست بهار

چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خواب های شکرین بهر تو دیده ست بهار

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی