نوروزخوانی
بازهم فریدون مشیری در «تا صبح تابناک اهورایی»
گردونه بهار ،
که با صد هزار گل ،
در صد هزار رنگ
با نور مهر ، زینت و زیور گرفته بو د
از دره های ساکت و پر برف می گذشت
در دره های سرد و برهنه
درباغ های سرد خزان دیده
می گذشت.
زیبا ، ظریف ، دختر افسونگر بهار
یک شاخه گل به دست ،
هر برگ آن هزار ستاره
بر هرچه می نواخت ،
تنها به یک اشاره ،
باغی پر از ستاره و گل می ساخت!
افسونگری ست آیا؟
یا معجزه ست این که از این شاخه های خشک
سرما چشیده ، یخ زده ،
پژمرده و کبود
این شاخه های پر گل
این برگ های رنگین
این باغ های غرق شکوفه
این روح ، این نشاط
این ازدحام جاری گنجشک های مست
این بوی عشق
بوی امید و نوید و مهر
این چهره های روشن
این خنده های شاد
افسونگری ست آیا؟
یا معجزه ست؟
بر این ظریف زیبا
از ما درود!
که با صد هزار گل ،
در صد هزار رنگ
با نور مهر ، زینت و زیور گرفته بو د
از دره های ساکت و پر برف می گذشت
در دره های سرد و برهنه
درباغ های سرد خزان دیده
می گذشت.
زیبا ، ظریف ، دختر افسونگر بهار
یک شاخه گل به دست ،
هر برگ آن هزار ستاره
بر هرچه می نواخت ،
تنها به یک اشاره ،
باغی پر از ستاره و گل می ساخت!
افسونگری ست آیا؟
یا معجزه ست این که از این شاخه های خشک
سرما چشیده ، یخ زده ،
پژمرده و کبود
این شاخه های پر گل
این برگ های رنگین
این باغ های غرق شکوفه
این روح ، این نشاط
این ازدحام جاری گنجشک های مست
این بوی عشق
بوی امید و نوید و مهر
این چهره های روشن
این خنده های شاد
افسونگری ست آیا؟
یا معجزه ست؟
بر این ظریف زیبا
از ما درود!
برچسبها: کوته نوشت ها
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی