۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

شگرفترین و زیانبارترین فاجعۀ آفرینش رخ داد

« در آغاز ، جهان روشنی و تیرگی ، سرزمین نیروهای مزدایی و اهریمنی ، نیکی و بدی ، آسمان و زمین ازهم جدا بود . سرزمین فروغ از نیمروز (جنوب) به سرزمین تیرگی می رسد . روزگاری نیروهای تاریکی ، دیوان به سالاری اهریمن ، به سرزمین روشنی تاختند . اهریمن در پیکرۀ ماری سهمگین از فرود به سرزمین «اورمزد» راهی جست . دیوان از هر سوی ، چونان انبوهی از مگسان به آفرینش پاک تاختند ، آن را به تباهی کشیدند ، آلودند . آسمان تیرگی گرفت ، آب پاک از گوارایی بی بهره شد ، زمین را جانداران گزنده و آزار گر ، «خرفستران» فروپوشیدند ، گیاهان رخشان پژمردند ، «ایوک دات» ، گاو نخستین و «گیومرث» ، نخستین مرد ، ازمیان رفتند ، بدین سان شگرفترین و زیانبارترین فاجعۀ آفرینش رخ داد ، نیکی با بدی درآمیخت ، .... بدین سان گومیچشن ، زمانه رنج و اندوه و آزار، بستر نابودی و مرگ آغاز گرفت.
* ازگونه ای دیگر – میرجلال الدین کزازی - چاپ اول – نشرمرکز – تهران 1368 صفحه 4 *


« در ازل ، هرمزد بود و اهریمن ؛ یکی در روشنایی لایتناهی بر فراز ، و دیگری در تاریکی بی پایان ، در فرود . هرمزد ، دارندۀ علم مطلق ، ازبودن اهریمن و آمیختگی دو آفرینش و نبرد آینده آگاهی داشت. پس آفرینش را که ابزار جدائی فرجامین است ، به مینوئی بیافرید . سه هزار سال از آفرینش مینوئی هرمزد گذشت که تازش اهریمن سرگرفت . در آغاز تازش ، اهریمن دیوان را ساخت و به جهان روشن بر تاخت . هرمزد زمان کارزار را به نه هزار سال پیمان نهاد و با سرودن «اهونور» او را باز به تاریکی مدهوش افکند ، به سه هزار سال .راندن اهریمن جز به روائی آفرینش نشود و آفرینش جز به زمان رواج نیابد و با خلق زمان ، ناگزیر هردو آفرینش ، پدید می آیند : آفریدگان هرمزد و آفریدگان اهریمن . پس هرمزد زمان بیکران را کرانمندی بخشید و تن آفریدگان خویش را از روشنائی پدید آورد و نیز وای ِ درنگ خدای ، خدای جنگ و مکان ، را که ابزار آفرینش است . اهریمن ، به مقابله ، تن خاکستری تباه آفریدگان خویش را ساخت و در برابر هر آفریدۀ نیک ِ هرمزد ، به خلقی زشت و پلید دست یازید . هرمزد جهان را از قوه به فعل درآورد و به بهری از آفرینش مینوئی خویش صورت مادی و گیتی داد . هنگامی که آفریدگان را به مینوئی آفرید ، چون مادر بود و هنگام خلقت گیتی ، چون پدر ». *پژوهشی در اساطیر ایران – مهرداد بهار- چاپ چهارم – انتشارات آگاه – تهران 1381 صفحه 31 *

یادداشت: این پست در شامگاه پنجشنبه 16/10/88 تکمیل شد.

برچسب‌ها:

3 نظر:

Anonymous بهزاد گفت...

سلام جالب بود
اینم افسانه زروان که حتما شنیدی :
زروان در نوشته هاي پهلوي خداي زمان است ، اما بنا بر آيين زرواني ، زروان خدايي است كه در زماني كه هيچ چيز وجود ندارد نيايشهايي به جاي مي آورد تا پسري با ويژگي هاي آرماني اورمزد داشته باشد كه جهان را بيافريند. در پايان هزار سال زروان در اينكه اين نيايش به ثمر برسد شك مي كند و در همان هنگام نطفه اورمزد و اهريمن در بطن او بسته مي شود. اورمزد ثمره نيايش و صبر او و اهريمن ميوه شك اوست.


زروان در آن هنگام پيمان مي بندد كه پسري را كه نخست زاده شود فرمانرواي جهان كند. اهريمن از اين نيت آگاه مي شود و سعي مي كند نخست به دنيا آيد . بدين ترتيب اهريمن ، آلوده و بد بو در برابر زروان ظاهر مي گردد و اورمزد ، پاكيزه و خشبو و پر از نور و روشنايي پس از او زاده مي شود.زروان براي التزام به پيمانش مجبور مي شود اهريمن را براي دوراني از نه هزار سال باقي مانده فرمانروا كند؛ با اطمينان به اينكه در پيكاري كه در پايان جهان ميان دو همزاد رخ خواهد داد اورمزد پيروز خواهد شد و به تنهايي و تا ابد فرمانروايي خواهد كرد . بدين ترتيب كل آفرينش زرواني در دوازده هزار سال انجام خواهد شد.

آقا نیومدی به وبلاگم ؟ داستانو تغیر دادم !

۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۱۸  
Anonymous ناشناس گفت...

سلام بسیار عالی بود لطفا با من تماس بگیرید (تون آپ فرهاد ) 09365288071

۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۱۸  
Anonymous داریوش گفت...

به بهزاد- با تشکر از گزیده ی تکمیلی
به تون آپ فرهاد - حسین عزیز حتمن به شما سر می‎زنم.

۱۶ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۱۹  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی