۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

شعری باید سرود که آن را همه از بر کنند




سیدعلی صالحی – یادت بخیر شادمانی بی سبب ! – چاپ سوم – انتشارات چی چی کا – بندرعباس




شعری باید سرود که آن را همه از بر کنند / شعری که سلام و علیک اهل ایمان باشد / شعری که فرجام فتح کامل محرومان است / شعری به یمن حضور ستمبران / شعری که کشف زبان مردم چاله میدان هاست / شعری که رابطه ها را چراغی در پی دارد. / شعری باید سرود که غزل غزلهای سلیمان هم / نه / تکیه کلام کوچه های حدود شوش و میدان خراسان باشد ./شعری که تعریف روشن رهایی انسان است / شعری که ظهور هزار توی تمثیلات مطنطن نیست / یا که حضور شمع و گل و حبیب عهد جاهلیت / شعر، / همین حروف ممتد و همجوش دست و دل است، / یا حال و احوال انسانی که حقوقش / حتی / تا پانزدهم هر برج هم / کفایت نمی کند / شعری باید سرود که وجدان بیدار مردمان باشد ، / ورنه کی شنیدی که استعاره و تمثیل و قافیه - / شفا بخش جان پریشان آنی شده / که دست به دامن شاعران آورده ست. / شعر / کلام نغزی نیست که معلوم حال و هوای مجهول باشد . / شعر / چاره ای نیست که با آن « فرصت » را « طلب » کنیم . / شعر / اجبار فهمیدن ِآگاهی ست ، / نه میل بلعیدن و ژاژخای واژه ها . / شعر / نخستین قدم در مسیر ظهور آزادی ست . / شعر / تبسم آشکاری ست که رنج انسان را برملا می کند . / پس / شعری باید سرود که آن را همه از بر کنند : / زارعی که از حواشی شب آمده است / عمله ای که در سایه سار آسمانخراشی متروک / خواب کودکان مضطربش را می بیند . / زنی که از جوادیه تا عباس آباد / پیاده به نان می اندیشد . / کارمند دون پایه ای با دوچرخه اش ، / که از ساعت هشت صبح بیزار است ، / و یا بیکار خوش لهجه ئی که در جوار خرابه های تخت جمشید / به مکتب مصادره می اندیشد . / شعر / تقلای محکومی ست پیش از طلوع تیر خلاص / شعر / بغض بارآور دختر بالغی ست که رؤیایش به فرمان نیست . / شعر / شرم شکست غرور انسانی ست که پاسخ سلامش را نمی دهند / شعر / ترس لاجرم نیست ، / مرز میان زادن و مردن است / .شعر / عبور آرام اندیشه ای ست که در روند خاصی پخته می شود . / شعر / شمشیر خامشی ست که بوسه بر گلوگاه شاعران دارد . / و سرانجام شعر ، / - حضور مرگ مکرری ست که دندان بر جان پریشان من می فشرد . / پس شعری باید سرود که آن را همه از بر کنند . / شعر برای او که تا پیش از خاموشی جانش / لب از « نه » بر نمی دارد . / شعر برای انسانی که غیرت خویش را / در آزمون مرگ می کاود . / شعر برای مردی که در زفاف عشق / رگ جانش را به مهریه سپرد و رفت . / شعر برای ستاره ای / که سحر ندیده / پر پر شد . / شعر برای مادری که شیوه ی شیون را / خواب و خیالش در ربوده اند . / شعر برای غنچه ی خُردی که پیش از شکفتن / پاییز را تجربه می کند . / شعر برای تازه عروسی / که رخت عزا را / تا سپیدی گیسو / به تن دارد . / و سرانجام ، / شعر برای مردم ، / همین مردم


عکس ها از سایت سیدعلی صالحی http://www.seyedalisalehi.com

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی